“آنورا” داستان سیندرلائی که کالسکه اش به گل می نشیند اما نخل طلا را می رباید
- شناسه خبر: 83494
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۱۳
این فیلم که از بالا رفتن نردبان پیروزی در کن توسط سازنده اش حکایت می کند، که در سال ۲۰۱۷ در بخش پانزده کارگردانان، با فیلم “پروژه فلوریدا” و در سال ۲۰۲۱، با فیلم “راکت سرخ” در بخش مسابقه ای شرکت کرد وسپس بار دیگر باآخرین فیلم خود به این بخش بازگشت تا ماجرای زندگی انسان هائی را به نگاره بکشد که در حاشیه ی اجتماع با دشواری های بسیار دست و پنجه نرم می کنند.
دست مایه “آنورا”
“شان بیکر”، که در “پروژه فلوریدا” به روسپی گری و در “راکت سرخ” به پدیده ی پورنوگرافی می پرداخت، در “آنورا”، این دیدگاه را دنبال می کند و از ورای شخصیت ” آنورا” (میکی مدیسون) ، دختر جوانی را به نگاره می کشد که در یک کلوب بنجل نیویورک به استریپ تیز و شکار مشتری سرگرم است. سپس “ایوان” (مارک ایدل اشتین) فرزند افسار گسیخته و لوس یک میلیاردر روسی پیدایش می شود که بدون کوچکترین دغدغه ای پول خرج می کند و همه کارش مشروب خواری، گردش، استفاده از مواد مخدر و کلوب رفتن است. او به “انورا” پیشنهاد می کند که تنها با او بماند و در ازای آن پول بیشتری برای این پیوند اختصاصی بگیرد. سپس تصمیم می گیرند که چون پسر روس اجازه ماندن در آمریکا را ندارد، با هم ازدواج کنند. دختر هم باور می کند که همچون سیندرلا، شاهزاده اش را یافته است و پسر جوان به اووابسته شده، این ازدواج دیری نمی پاید و خانواده ی پسر جوان، همراه با محافظان گردن کلفتشان، که چندان از این پسر دور نبودند و به ویژه یکی از آنها کارش جمع و جور کردن پیامدهای خرابکاری های پسر جوان است، قرا می رسد. آنها با تهدید، فشار و پول سرانجام دختر را به جدائی وا می دارند و کالسکه ی سیندرلا مانند وی را پیش از قرارسیدن نیمه شب به کدو هلوائی تبدیل می کنند.
هیاهوی بسیار برای هیچ
“شان بیکر”، گر چه ، بنا به روند همیشگی اش، طبقه زیر فشار جامعه را برجسته می کند، اما برخورد ژرف، تازه و اندیشمندی به تماشاگر نمی دهد چرا که در بخش نخست فیلم درازش با هیاهوی زیاد موسیقی، کلوب شبانه، دختران روسپی در گیر ناملایمات و پرخاش گر تماشاگر نه چندان علاقمند را کلافه می کند و سپس در بخش پایانی، به هنگام پا در میانی مخافظان و جیغ جیغ مادر پسر، انگیزه برون رفتن از سالن را به وجود می آورد.
می توان گفت که این فیلم هیچ چیزی از یک کمدی و یا فیلم رمانتیک ندارد. از آن عشق و دیوانگی های پیوسته به آن نمی تراود و برعکس آن چه گفته می شود، کسی نمی تواند به خشونتی که به “آنورا” می رود بخندد . از سوی دیگر، نداشتن عمق از آن یک فیلم دوست نداشتی می سازد که گرچه کمی ما را به یاد فیلم سرگرم کننده “زن زیبا” (۱۹۹۰)، ساخته “گری مارشال” با بازی “جولیا رابرتز” و “ریچارد گیر” می اندازد، اما از آن بسیار دور می شود. از سوی دیگر از آن بوی سوار شدن بر موج ضد روسی می آید که درفیلم های پیشین ضد شوروی آمریکائی دیده می شد. البته این درست است که تازه به دوران رسیده های روسی، پس از فروپاشی جهان کمونیسم، در همه زمینه ها زیاده روی می کردند، اما شمار پولدارهای عرب و امروزه هندی هم کم نیستند که بسیار بی رویه پول های خود را به باد می دهند، آن هم در شرایطی که دور وبرشان بی چیزی، بی خانمانی و مرگ و میر خیل بزرگی از مردمان را در گرفته است.
در این میان نباید توانائی بازی هنرپیشگان فیلم را نادیده گرفت که به خوبی در جلد شخصیتشان فرو می روند. “میکی مدیسون”، از مکتب آمریکائی آموزش هنرپیشه پیروی می کند و “مارک ایدل اشتین” روسی هم دیپلمه مدرسه تآتر مسکو و پیرو مکتب هنرپیشگی این کشور است.
حال می ماند دادن نخل طلا به چنین فیلمی. بنابراین این پرسش پیش می آید که آیا بدون ریاست “گرتا گرویگ” و اعضای هیات داوری نه چندان دست بالا، به جز “هیروکازو کوه ایدا” ، که سزاور ریاست هیات داوران بود، چنین چیزی ممکن می شد؟ چرا که تنها هنر “گرتا گرویگ” هنرپیشه، ساختن فیلم “باربی” است که فروش چشمگیری کرد. او بدین ترتیب توانست دل منتفدان کشورش را بیشتر به دست اورد که از “شان بیکر” یک “پدیده” ساخته اندو یا شاید زمنیه همکاری های آینده خود را نیز هموار کرده باشد.
«شهلا رستمی»