یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳
ویجت ها و آخرین اخبار
تیتر یک و اخبار برگزیده
آخرین اخبار، ویجت ها و جدول ها

نگاهی به فیلم دِرِساژ

درساژ تنها به چند جوایز جهانی‌اش می‌نازد برای همین فیلمساز به جای تیتراژ اسامی جشنواره‌هایی که درساژ در آن شرکت کرده را روی پرده نشان می‌دهد و قطعا هدفش این بوده که به تماشاگر یادآوری کند که اگر درساژ را نپسندید یا اواسط فیلم سالن را ترک کردید مهم نیست چون این فیلم در جشنواره‌های جهانی تایید شده!
درساژ تنها به چند جوایز جهانی‌اش می‌نازد برای همین فیلمساز به جای تیتراژ اسامی جشنواره‌هایی که درساژ در آن شرکت کرده را روی پرده نشان می‌دهد و قطعا هدفش این بوده که به تماشاگر یادآوری کند که اگر درساژ را نپسندید یا اواسط فیلم سالن را ترک کردید مهم نیست چون این فیلم در جشنواره‌های جهانی تایید شده!

هنرمندنیوز دِرِساژ فیلم کوتاهی ست که بی خود و بی جهت نود دقیقه کِش آمده، یک اثرِ بی منطق که روی پرده سینما لق می‌زند و اساسا این فیلم قد و قواره‌ی سینمای بلند نمی‌باشد، درساژ تنها به چند جوایز جهانی‌اش می‌نازد برای همین فیلمساز به جای تیتراژ اسامی جشنواره‌هایی که درساژ در آن شرکت کرده را روی پرده نشان می‌دهد و قطعا هدفش این بوده که به تماشاگر یادآوری کند که اگر درساژ را نپسندید یا اواسط فیلم سالن را ترک کردید مهم نیست چون این فیلم در جشنواره‌های جهانی تایید شده! این پُز روشنفکری از همان ابتدا شروع می‌شود و تا پایان هم ادامه می‌یابد، در چندین سایت منتقدان خارجی از این فیلم تعریف و تمجید کردند که این کامنت‌های مثبت بیشتر به دلیل مضمون فیلم بوده، قطعا دیدن یک جامعه‌ی تند خو با جوانانی عقده‌ای و عقب افتاده که برای گذراندن وقت و ارضا شدن شان دست به دزدی می‌زنند باید برای منتقدان و جشنواره‌های خارجی خیلی جذاب باشد.

پویا بادکوبه بعد از ساخت چند صدتا تیزر، فیلم بلند سینمایی‌اش را ساخته اما درساژ قبل از آنکه یک فیلم سینمایی باشد بیشتر سوتفاهم است، بادکوبه با یک طرح پنج خطی سراغ ساخت فیلم بلند رفته که اساسا این فیلم در حد یک اثر تجربی هم نیست، درساژ فقط می‌تواند سیاه مشقی باشد برای یادگیری ساده ترین نکات سینمایی! درساژ فقط با امید به حضور در جشنواره‌های خارجی ساخته شده و اگر نه این فیلم ناتوان و الکن در روایت و قصه پردازی ست، از سر و شکل فیلم پیداست که فیلمسازش تنها قصد داشته با تخریب شرایط جوانان دست به سیاه نمایی بزند برای همین دو خانواده از طبقه مختلف جامعه را روی کفه‌ی ترازو گذاشته است و چقدر خوب که قشر مرفه را کثیف جلوه داده و قشر متوسط را تو سری خور! حالا فیلمساز محترم در فیلم دختر جوانی از قشر متوسطی دارد که به دلیل یک سیلی خوردن از پسر مرفه، کمبود و عقده‌های درونی‌اش سر باز می‌کند! به نظر می‌رسد فیلمساز راه را برای شرکت در جشنواره‌های خارجی اشتباه انتخاب کرده در وهله نخست جوانان جامعه‌اش مورد تخریب قرار داده و در ادامه فرمی(!) برای فیلمش انتخاب کرده که سال‌های پیش منسوخ شده است، نماهای بسته، دوربین روی دست، لرزش‌های فراوان، ازدیاد نما از راه رفتن و دویدن گلسا در خیابان، سکوت در بعضی سکانس‌ها و طولانی بودن نماها دوره‌اش تمام شده است، برای همین وقتی درساژ را می‌بینیم فکر می‌کنیم با فیلمی تاریخ گذشته طرف هستیم، بادکوبه گلسا و خانواده‌اش را هسته مرکزی فیلمش قرار داده اما همه چیز الکن مانده است، گلسا و خانواده‌اش به شدت منفعل احساس می‌شوند و فیلمساز تلاشی برای این موضوع نکرده است.

از سکانس اول شروع کنیم دویدن یک دختر و پسر تین ایجر در کوچه و خیابان، سکانس بعد می‌فهمیم که گلسا و امیر با کمک دوستان هم سن و سال شان از یک سوپر مارکت دزدی کردند و با فروشنده مغازه هم به طور فیزیکی درگیر شدند، خب چرا این جوانان کم سن و سال دزدی کردند؟ آیا این اولین بار بود که برای شوخی دست به چنین کار احمقانه‌ای زدند؟ هیچ کدام از جوان‌های فیلم به دلیل مشکل مالی دست به این دزدی نزدند اما واقعا هدف از این دزدی خطرناک ارضا شدن روان یا شور جوانی است؟ اگر هدف از این دزدی جور کردن پول برای گلسا بود تا حدودی می‌توانست متقاعد کننده باشد اما فیلم منطق و دلیل مشخصی را به مخاطب ارائه نمی‌کند و البته که نسبت امیر و گلسا هم مشخص نمی‌شود، یا اساسا مسئله‌ی فیلمِ دوربین مغازه تا چه حدی می‌تواند مهم باشد که گلسا به این اندازه کله شقی می‌کند؟ درساژ در خرده پیرنگ‌های بی دلیل دست و پا می‌زند به طور مثال امیر مسئله‌ی دزدی و فیلم را به پدر گلسا می‌گوید و پدر منفعلانه ترین شکل ممکن عمل می‌کند، پدر و مادر گلسا تصمیم می‌گیرند از آن محله بروند!چرا؟ دزدی گلسا و دوستانش آنقدر بحران پیچیده یی نیست می‌شود به عناوین مختلف آن را حل کرد یا کلاهبرداری صاحب خانه اساسا هیچ ربطی به موضوع این فیلم ندارد همچنین که موضوع نگهداری از اسب هم ضرورتی برای فیلم ندارد، اگر اسب و آن محل سوارکاری را از فیلم حذف کنیم هم هیچ اتفاق خاصی برای فیلم رخ نمی‌دهد اینکه موقعیت و شرایط گلسا را با اسب‌های درساژ مقایسه کنیم بی منطق به نظر می‌رسد، بادکوبه فقط برای یک اتفاق فرعی یا محلی برای مخفی کردن آن فیلم توسط گلسا آنجا را تدارک دیده، در ادامه دوباره یک جریان بی‌منطق دیگر بوجود می‌آید که شخصیت گلسا چندپاره می‌شود، گلسا در آن سوپر مارکت شروع به فعالیت می‌کند و زمانی که می‌فهمد امیر به صاحب سوپر خسارت آن دزدی را پرداخت کرده حامی دفاع از حقوق افغانی‌ها می‌شود و خیلی شجاعانه با صاحب سوپرمارکت برخورد می‌کند، اساسا گلسا تبدیل به یک شخصیت مستقل نمی‌شود اگر او دلش برای کارگر افغانی می‌سوزد یا اگر مدافع حق است پس چرا دزدی می‌کند؟ گلسا کاراکتری خنثی و منفعل ست که دائما سکوت می‌کند قطعا گلسا نمی‌تواند نماینده دختران ایرانی باشد، رفتار او می‌توانست با پردازش دقیق تبدیل به یک شخصیت مستقل شود اما بادکوبه به بهانه جشنواره خارجی آن را به هر شکل نادرستی که لازم دیده درآورده، نشان دادن اینکه پدر گلسا از نظر مالی زیرمتوسط و مالباخته است اما از سوی دیگر پدر امیر بساز و بفروشی است که لحن درست و حسابی هم ندارد اما می‌تواند یک اسب میلیاردی بخرد یا پول کلاهبرداری شده از پدر گلسا را برگرداند به شدت شعاری است، فیلمساز اگر قصد داشت که خانواده مرفه و متوسط را مقایسه کند می‌توانست با کمی تمرکز نشانه‌های بهتری را در فیلمش لحاظ کند اما آنچه که در فیلم می‌بینیم فقط یک گذر سطحی و پیش پاافتاده از شرایط دو خانواده است که اساسا در حد یک خرده پیرنگ بی منطق مانده، از سوی دیگر شخصیت گلسا به لحاظ چارچوب‌های شخصیتی که فیلمساز برای او تدارک دیده نمی‌تواند ثبات لازم را داشته باشد، گلسا از امیر یک سیلی می‌خورد و کینه‌هایش نسبت به اطرافیانش سرباز می‌کند اما قلدری و لجبازی‌ها و سکوتِ او به هیچ وجه متقاعد کننده نمی‌باشد، یعنی فیلمساز از حالات روانی گلسا در گذشته چیزی به ما نشان نمی‌دهد، منتشر کردن آن فیلم هم در اینترنت نمی‌تواند پایان درستی برای فیلم باشد چرا که فیلمساز در پایان هم اصرار بر این دارد که جوان ایرانی اینگونه گستاخ و عقده‌ای است که برای ارضا شدن حال روانی‌اش عده‌ای را گرفتار می‌کند، اما سوالی پیش می‌آید که پدر امیر که مرفه است چطور نتوانسته نقض قانون شهری را با پول بخرد که اگر فیلمساز جرات نمایش این کار را داشت شاید مسیر قصه می‌توانست باعث حرص گلسا و مخاطب شود که با پول همه کار می‌شود کرد، اما نگاه و نگرش بادکوبه در شرایطی فعلی تخریب شرایط اخلاقی جوانان ایرانی است و هیچ راهکاری برای مقابله با این موضوع البته اگر مصداق داشته باشد به تماشاگر نشان نمی‌دهد.

همانطور که گفته شد کارگردانی فیلم به شدت اسیر نگاه روشنفکرانه شده است و فیلمساز با کادرهایش فریاد می‌زند که من فیلمساز هنری هستم اما در واقع فیلم درساژ در محتوا و فرم به شدت توخالی و لاغر است و بادکوبه اگر بخواهد سینما را به شکل منطقی‌اش ادامه بدهد باید از افکار سینمای جشنواه‌ای رها شود، درساژ یک تله فیلمی ست که دیدن یا ندیدن آن فرقی ندارد.

  • افشین علیار

تبلیغات

ارسال دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهت ارسال دیدگاه خود ابتدا بر روی کادر «من ربات نیستم» کلیک کنید.
پس از تایید، دکمه «ارسال دیدگاه» نمایان خواهد شد که با کلیک بر روی آن می توانید دیدگاه خود را ارسال نمایید..