چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ ۶ دسامبر ۲۰۲۳
ویجت ها و آخرین اخبار
تیتر یک و اخبار برگزیده
آخرین اخبار، ویجت ها و جدول ها

گفتگوی «هنرمند» با «سلمان سامنی»، نویسنده و کارگردان نمایش «نئورئالیسم»:

سلمان سامنی، نویسنده و کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، در گفتگو با خبرنگار تئاتر روزنامۀ هنرمند، با بیان این نکته که پیش‌تر و در آثار قبلی خویش به این نکته اذعان داشته است که پروژه‌ای که طراحی شده بوده است، پروژه‌ای تحت عنوان نمایش فلسفی بوده است و در آن جا به این نکته اشاره داشته است که منظور او از اجرای یک نمایش فلسفی، نمایشی نیست که به یک موضوع فلسفی می‌پردازد
سلمان سامنی، نویسنده و کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، در گفتگو با خبرنگار تئاتر روزنامۀ هنرمند، با بیان این نکته که پیش‌تر و در آثار قبلی خویش به این نکته اذعان داشته است که پروژه‌ای که طراحی شده بوده است، پروژه‌ای تحت عنوان نمایش فلسفی بوده است و در آن جا به این نکته اشاره داشته است که منظور او از اجرای یک نمایش فلسفی، نمایشی نیست که به یک موضوع فلسفی می‌پردازد
هنرمندنیوز: سلمان سامنی، نویسنده و کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، در گفتگو با خبرنگار تئاتر روزنامۀ هنرمند، با بیان این نکته که پیش‌تر و در آثار قبلی خویش به این نکته اذعان داشته است که پروژه‌ای که طراحی شده بوده است، پروژه‌ای تحت عنوان نمایش فلسفی بوده است و در آن جا به این نکته اشاره داشته است که منظور او از اجرای یک نمایش فلسفی، نمایشی نیست که به یک موضوع فلسفی می‌پردازد و بر همین اساس گفت: «این موضوع اصلاً ربطی به نمایش ندارد، بلکه کار نمایش قصه تعریف کردن با ابعاد دراماتیک است، اما منظور منظور من از عنوان نمایش فلسفی این بود که این نوع از نمایش، نمایشی است که می‌تواند حین تعریف کردن قصه‌اش، با خود نمایش به نمایش هم فکر کند و مقصود و مراد من از نمایش فلسفی همین بوده است.»
وی در ادامه، با اشاره به این که به این موضوع اعتقاد دارد که اگر به نمایشی مانند «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر» نیز نگاه کنیم، این رخداد را در آن شاهد هستیم، افزود: «ما در این دست از نمایش‌ها و مثلاً هملت می‌بینیم که قصه‌ای در حال تعریف شدن و مثلاً قصۀ هملت است، اما در حین کار نیز می‌بینیم که در موقعیت‌هایی خاص، «شکسپیر» تلاش می‌کند تا در حین قصه تعریف کردن، به خود نمایش هم فکر کند، مثلاً جایی که خود «هملت» در حال کارگردانی است و مثلاً به بازیگرها می‌گوید این شکلی رفتار کنید و یا بیانتان را این شکلی شکل دهید و یا اصلاً در تلاش است تا در حین قصه، نمایش دیگری را خلق کند تا به مادر و عموی خویش نشان دهد که چه اتفاقی افتاده است؛ من این موضوعات را مراد کردم و گفتم که منظور من از نمایش فلسفی همین نکته است.»
این کارگردان تئاتر، در بخشی دیگر از این گفتگو، با اذعان به این امر که نمایش فلسفی، نمایشی است که با قصه تعریف کردن و درام می‌تواند به خود نمایش هم فکر کند، ادامه داد: «اینجا و در نمایش «نئورئالیسم» هم چنین اتفاق می‌افتد، البته اینجا ما داریم به یکی از مکاتب هنری و سینمایی فکر می‌کنیم که درواقع، سینمای نئورئالیسم است.»
سامنی، نمایش «نئورئالیسم» را نمایشی کاملاقصه محور دانسته و با بیان این نکته که این دست از نمایش‌ها مورد علاقۀ اوست و نمایش‌ها را در فهرستی از انتزاعیات و مباحث کلی نمی‌بیند، اضافه کرد: «من دوست دارم قصه تعریف شود، قصه‌ای دراماتیک تعریف شود، اما این که ما بتوانیم یک جاهایی به خود نمایش فکر کنیم، این موضوع، قصۀ من هم بوده است.»
وی بااشاره‌به‌این‌امرکه امروز، تولیدکنندگان نمایش، از این موضوع رنج می‌بینند، اظهار داشت:« به نظر من، شرایط این گونه است که ما، در روند تولید نمایش می‌آئیم و یک نمایشنامۀ خارجی را ترجمه می‌کنیم و بدون این که بدانیم در این متن چه نوشته شده است، تلاش می‌کنیم که این دست از آثار را روی سن ببریم.»
قصه‌های امروز نمایش‌هایمان ابعاد متافیزیکی ندارد
این کارگردان تئاتر، در همین راستا بااشاره‌به‌این‌امرکه امروز مسئله این است که قصه‌هایی که ما می‌نویسیم، بعد متافیزیکی ندارد و این بدان معناست که ما کلیتی را برای نمایش تعریف نکرده‌ایم و این موضوع در حالی است که زمانی که ما به آثار غربی نگاه می‌کنیم، تنها با یک نمایشنامه و یک فیلم طرف نیستیم، بلکه ما با مکتب طرف هستیم، تصریح کرد: «مثلاً ما در مواجهه با یک اثر نمایشی می‌گوییم که این موضوع در مکتب اکسپرسیونیسم و یا نئورئالیسم قرار می‌گیرد و هر کدام از این موضوعات، در حوزۀ نمایش و در حوزۀ سینما یک متافیزیک دارند، یعنی یک نوع نگاه به نمایش دارند و ذیل این نوع نگاه است که نمایش‌های مختلف به وجود می‌آیند و یا آثار سینمایی مختلفی به وجود می‌آیند، اما در کشور ما، این دست از نگاه‌ها وجود ندارد.»
کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، در همین راستا، با اشاره به این نکته که موضوعی که وجود دارد، این است که امروز در نمایش ایران مسئله‌ای تخت عنوان مکتب وجود ندارد که مخاطبان هنر نمایش، بتوانند این موضوعات نمایشی را ذیل عنوان مقایسه با یکدیگر ببیند، خاطر نشان کرد: «من به همین دلیل، سعی کرد‌ه‌ام که با خود نمایش و مقاله‌هایی که پیرامون این موضوع نوشته بودم، تلاش کردم که نوعی از نگاه را به خود نمایش هم داشته باشیم و اینجا، همین اتفاق در حال رخ دادن است و این بدان معناست که من در نمایش «نئورئالیسم»، تلاش کردم تا در حین اجرای این نمایش و قصه‌ای که تعریف می‌کنیم، نگاهی نیز به مکتب «نئورئالیسم» هم داشته باشیم.»
وی در ادامه، در پاسخ به این پرسش که کلمۀ «نئورئالیسم»، چه ارتباطی با محتوای این نمایش دارد و یا چرا تیم تهیه و تولید این اثر نمایشی، چرا به این موضوع ورود کرده است و این دو، چه ارتباطی با هم دارند، بااشاره‌به‌این‌امرکه ارتباط نام نمایش با محتوای آن را می‌توان با یک جمله بیان کرد یا در سینما می‌توان این موضوع را در یک پلان محدود کرد و همین امر نیز کفایت می‌کند، تأکید کرد: «در سینما و در یک پلان، می‌توان به این موضوع اشاره کرد که چه ربطی میان محتوا با نام فیلم وجود دارد و در نمایش هم همین اتفاق می‌افتد و مثلاً ما در یک جمله از زبان «کمیسر»، می‌شنویم که «نئورئالیسم»، آرمانی است در ۹۰ دقیقه که هیچ اتفاقی در آن نمی‌افتد.»
اتفاق و بنیان‌یابی دو عنصر اساسی در نمایش هستند
سامنی، در ادامه، با بیان این نکته که این جمله توسط یکی از مهم‌ترین نویسندگان این حوزه، در یکی از  مهم‌ترین مقالات در حوزۀ نقد و بررسی سینمای نئورئالیسم آن را به رشتۀ تحریر در آورده بود که منظور من از سینمای نئورئالیسم، همین موضوع است، یادآورد شد: «این نویسنده، در توصیف این جمله گفته بود که ما، در حال زندگی کردن در وضعیتی هستیم که شدت اتفاقات آن‌قدر زیاد است، که اتفاق در حال بدل شدن به عدم اتفاق است و این بدان معناست که منظور این نویسنده، این نیست که ما در سینمای نئورئالیسم با اتفاق طرف نیستیم، اتفاق و بنیان‌یابی دو عنصر اساسی هستند که از زمان ارسطو تا به امروز همین‌طور بوده است و منظور شخصیت نیز در این نمایش، زمانی که می‌گوید «نئورئالیسم» آرمانی است در ۹۰ دقیقه، این نیست که در این جنس از سینما اتفاقی نداریم.»
رخدادهای روزمره برایمان به عادت مبدل شده‌اند
این کارگردان تئاتر، بااشاره‌به‌این‌امرکه سینمای نئورئالیسم، پس از جنگ جهانی دوم در حال ظهور است و آن‌قدر آدمیزاد، با اتفاق‌های وحشتناک مواجه شده است که اتفاق، به عدم اتفاق بدل شده است و همین امر موجب شده است که انسان، به آسانی از کنار اتفاق عبور کند، تأکید کرد: «این موضوع، در واقع توصیفی است که «زاواتینی» در مورد سینمای «نئورئالیسم» به کار برده بود، حال باید به این موضوع نیز توجه کرد که این عنوان، در نمایش «نئورئالیسم» هم به همین شکل به کار برده می‌شود و من حس می‌کنم که ما امروز، در شرایطی در حال زندگی هستیم و اتفاقات مختلفی را تجربه می‌کنیم که اتفاق، برای ما به عادت مبدل شده است.»
وی، ضمن ابراز تأسف از این امر که امروز، مبدل شدن اتفاق به عادت موجب شده است که تا عموم افراد به سراغ بنیان‌یابی نروند و از کنار اتفاق رد، شوند، یادآور شد: «این در حالی است که اتفاق، به آن صورت که در «بوتیغا»، مد نظر ارسطو بوده است، این بوده است که زمانی که او به ما می‌گوید که اتفاق و بنیان‌یابی، دو عنصر اصلی در نمایش هستند، این بوده است که ما با زنجیره‌ای از روابط علی و معلولی طرف هستیم.»
سامنی با اذعان به این امر که اتفاق، همان آنی است که وقتی که حادث می‌شود، ما تصور می‌کنیم که روابط علی و معلولی در زندگی ما به هم ریخته است و به همین خاطر است که اتفاق در ما ایجاد رعب و وحشت می‌کند، گفت: «البته در اینجا، مراد از وحشت، وحشت روانی نیست، بلکه در این موقعیت اتفاق وحشت «اگزیستانس» در ما ایجاد می‌کند و علت آن هم این است که ما روابط علی و معلولی را متوجه نمی‌شویم و دقیقاً به همین خاطر است که آن را اتفاق و رخداد می‌نامیم و می‌گوئیم حادث شدو این موضوع هم به این خاطر است که روابط علی و معلولی در این جا به هم ریخته است.»
«پروا» یکی از زیباترین لغاتی است که در زبان فارسی وجود دارد
این کارگردان تئاتر، با اشاره به این موضوع که دقیقاً در همین آن است که مخاطب، به واسطۀ پروایی که در او ایجاد می‌شود، هم دچار ترس شده است و هم می‌خواهد پیگیر موضوع باشد، افزود: « «پروا» یکی از زیباترین لغاتی است که در زبان فارسی وجود دارد و این لغت، به این معناست که فرد دچار «پروا»، هم دچار نوعی از ترس شده است و هم می‌خواهد در عین حال، موضوع را بنیان‌یابی کند تا روابط علی و معلولی آن چه را که او، اتفاق می‌نامد، پیدا کند.»
وی بابیان‌این‌که ما، در این موقعیت با اتفاق طرف می‌شویم، در ما ایجاد پروا می‌کند و ما به دنبال بنیان‌یابی آن می‌رویم تا روابط علی و معلولی را پیدا کنیم و بتوانیم از شر پروایی که در وجود ما حادث شده است، خلاص شویم، ادامه داد: «در نمایش «نئورئالیسم» هم همین اتفاق می‌افتد و این بدان معناست که ما در این اثر، با خودکشی مواجه هستیم، البته با همان سبک و سیاقی که در نمایش آمده است که به شکلی ناگهانی رخ می‌دهد و حالا، مخاطب شروع به پیگیری کردن و بنیان‌یابی کردن این موضوع می‌کند که در نمایش رخ می‌دهد.»
سامنی، با اذعان به این امر که مخاطب، در عین این که در این اثر نمایشی، با اتفاق و بنیان‌یابی طرف است، اما آن چه که در انتهای نمایش به عنوان بنیان مشاهده می‌کند، بازگشت به خویشتن است، اضافه کرد: «این موضوع، دقیقاً همان چیزی است که یونان باستان، اساساً نمایش ایجاد می‎کرده است و همان کسی که دنبال این است که چه شده است، همان کسی که به دنبال این است که پیگیری و بنیان‌یابی کند، همان کسی که اساساً مدعی است، مخاطب را با این موضوع مواجه می‌کند که بنیان در خود او بوده است و این بدان معناست که نمایش در یونان باستان، نوعی بازگشت به خویشتن نیز هست.»
مخاطب در «نئورئالیسم» حس بی‌طرفی ندارد
کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، در همین راستا، بااشاره‌به‌این‌امرکه دقیقاً به همین واسطه است که مخاطب نیز خویش را با نمایش درگیر می‌بیند و این امر، به این علت است که مخاطب در این موقعیت حس می‌کند به عنوان فردی که تنها نگاه می‌کند و بی‌طرف است، نیست، اظهار داشت: «این به این معنی است که مخاطب، زمانی که در پایان قصه می‌بیند که بنیان و تقصیر با کسی است که در حال پیگیری موضوع است، خود موضوع را پیگیری می‌کند و فردی است که مدعی است و فردی که در حال بنیان‌یابی است که تقصیر کجا بوده است و فریاد می‌کشد، ما در پایان نمایش می‌بینیم که بنیان در خود او بوده است.»
سامنی، با تأکید بر این مفهوم که به همین واسطه، مخاطب هم وارد نمایش می‌شود، تصریح کرد: «مخاطب در مواجهه با این نمایش، از حالتی که بی‌طرفانه در حال تماشای یک قصه است، خارج می‌شود و او هم احساس می‌کند که در اینجا مقصر و تقصیرکار است و ما، در اینجا باید تلاش کنیم تا کلمۀ مقصر و تقصیر را هم به همان شکل دراماتیک بفهمیم.»
وی با اشاره به این که «هگل»، فیلسوف آلمانی در کتاب زیبائی‌شناسی خود با عنوان «ترژادی و قهرمان تراژیک» نقل می‎کند و کلمۀ تقصیر را توضیح می‌دهد، خاطر نشان کرد: «جملۀ «هگل» دقیقاً این است که می‌گوید: «برای قهرمان و قهرمان تراژیک، افتخاری به شمار می‌رود که تقصیرکار باشد و هیچ چیز، ناشایست‌تر از آن نیست که گفته شود قهرمان تراژیک، معصومانه عمل کرد و همانا برای قهرمان تراژیک، افتخاری به شمار می‌رود که تقصیرکار باشد.»
این کارگردان تئاتر، با اذعان به این امر که منظور «هگل» در این موقعیت از «تقصیر»، بار گناه و مفهوم ارزشی کلمه نیست، تأکید کرد: «این جمله دقیقاً به این معناست که قهرمان تراژیک، کسی است که کنش دراماتیک دارد، یعنی در میان «آگورا» ایستاده است و او، فردی بی‌طرف نسبت به اوضاع نیست و دقیقاً به همین خاطر است که ما تحت عنوان قهرمان تراژیک از او سخن می‌گوییم.»
افراد پیرامونی قهرمان «تراژدی» بُعد کُنش‌گری ندارند
وی در همین راستا، با اشاره به این نکته که «هگل» در توصیف نمایشنامه‌های یونانی بر این اعتقاد است که افرادی که ما آن‌ها را «همسرا» می‌نامیم، دقیقاً در مقابل قهرمانان تراژیک قرار می‌گیرند، گفت: «یعنی افرادی هستند که مدام در گوش قهرمان تراژیک پچ‌پچه می‌کنند، اما توان کُنش ندارند و قهرمان تراژیک در این موقعیت، این افتخار را دارد که مقصر و تقصیرکار باشد.»
سامنی، باتأکیدبراین‌نکته‌که در این نوع از روش‌مندی است که ما می‌بینیم که مخاطب ما هم وارد قصه می‌شود، افزود: «بعد از این که ما فردی را می‌بینیم که در میانۀ قصه، وارد داستان شده است، فریاد می‌کشد و می‌خواهد بنیان‌یابی کند، در پایان قصه نیز متوجه می‌شویم که تقصیر خود او بود و این یعنی بنیان خود او بود، کسی که دنبال بنیان می‌گشت، کسی بود که مخاطب می‌تواند بنیان را در خود او جستجو کند و در پایان این قصه و در همین نقطه، مخاطب نیز از بی‌طرفی خارج می‌شود و احساس می‌کند که توان این را خواهد داشت که وارد نمایش، روایت و قصه شود و او هم کنش‌مند یا به تعبیر «هگل»، مقصر و یا تقصیرکار باشد.»
دیالوگ‌های «نئورئالیسم» به صورت فله‌ای حذف شد
این کارگردان تئاتر، با اشاره به این که در حوزۀ این نمایش، با یک سری از حواشی نیز روبرو بوده است، ادامه داد: «این نمایش، قصه‌ای بوده است که در ایران اتفاق می‌افتاد و به همین خاطر، کاراکترها همه ایرانی بودند و پس از ۵ دوره بازبینی و حذف دیالوگ‌ها به شکل فله‌ای، نظرشان این بود که قصه باید از ایران خارج شود تا ما بتوانیم به قصه مجوز بدهیم و من نیز مجبور شدم که این کار را بکنم.»
کارگردان نمایش «نئورئالیسم»، با تأکید بر این مفهوم که مجبور شدن او در جهت بیرون بردن قصه از جغرافیای ایران، به معنای عقب‌نشینی نیست، اضافه کرد: «این وضعیتی است که من آن را انتخاب کرده‌ام تا بتوانم در آن زندگی کنم، چون طرف‌های دیگر آن را نیز ‌می‌دانم، چرا که طرف دیگر آن این است که من گوشۀ خانه بنشینم و این یعنی من باید ۶ ماه برای روی صحنه آوردن یک نمایش بدوم و بعد، فردی بیاید و بگوید نمی‌شود و من نیز باید در گوشۀ خانه بنشینم و نام این رفتار را نیز «استقامت» بگذارم.»
وی با اذعان به این امر که نام این رفتار استقامت نیست و هر کسی در این میان، روش‌های خاص خود را دارد، اظهار داشت: «یک سری از حواشی نیز پیرامون این کار ایجاد شده بود که افراد مختلف، هر کس برداشت خود را از این کار داشت، اما این طور نیست، من تلاش کردم که یک قصه را تعریف کنم و البته این قصه، ارتباطی با پیرامون من و محیطی که من در آن زندگی می‌کنم، دارد.»
سامنی، در پایان با تأکید بر این که در چنین شرایطی، در پیرامون او اتفاق‌هایی رخ می‌دهد و او نیز نسبت به این اتفاقات واکنش نشان می‌دهد، تصریح کرد: «نمایش، بی‌نسبت با وضعیت نیست، اما این نمایش، به معنای اتفاقاتی که در حال رخداد است، نیست.»
امیر پارسائیان مهر

تبلیغات

ارسال دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهت ارسال دیدگاه خود ابتدا بر روی کادر «من ربات نیستم» کلیک کنید.
پس از تایید، دکمه «ارسال دیدگاه» نمایان خواهد شد که با کلیک بر روی آن می توانید دیدگاه خود را ارسال نمایید..