گفتگو با مدیرعامل مؤسسه باهاتیم
- شناسه خبر: 82129
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۴ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۰۷
گفتگو با مدیرعامل مؤسسه باهاتیم، چون دولت به فکر سالمندانش نیست همه باید شرایطی را ایجاد کنند که در این دوره تمکن مالی داشته باشند در غیر اینصورت بزرگترین آسیب را به خانوادهها میزنند.
به گزارش هنرمند نیوز به نقل از باهاتیم، آمارهای رسمی در سال گذشته پیشبینی کردهاند که تا ۱۵ سال آینده تعداد سالمندان از مرز ۳۲ درصد در ایران عبور میکند
این در حالیست که هیچ نهادی چه دولتی و چه خصوصی کمترین برنامهریزی برای این ترکیب جمعیتی که در آینده نزدیک به این سرزمین غالب میشود را ندارد و همه چیز،همچنان به خانه سالمندان خلاصه شده است.
موسسه باهاتیم از معدود موسساتی است که از زوایای مختلف به مسائل سالمندان پرداخته و در حد توان آن را پوشش میدهد.از خدمات پرستاری گرفته تا تغذیه، کترینگ و حتی تفریحات و سرگرمی.با محمدرضاعرب مدیرعامل این موسسه گفتگویی انجام دادیم که در پیش رو میخوانیم.
کمیها و کاستیهای ساختارهای اجتماعی و شهری ایران برای سالمندان چیست؟
همانطور که شما هم میدانید جامعه ما بهسرعت به سمت سالمندی پیش میرود. در حال حاضر ما ۱۰ الی ۱۲ میلیون سالمند داریم و تخمین میزنیم که تا ۱۰ سال آینده ۲۵ درصد جامعه ایران سالمند بشود. نه خود سالمندان نه افرادی که هماکنون در آستانه سالمندی هستند و نه کسانی که در واقع برنامهریز این کشور بودند و هستند هیچکدام نه در سطح فردی و نه در سطح اجتماعی برنامهای برای این دوره سنی نداشته و نه دارند. اکثر افراد به دلیل اینکه در سالهای گذشته و تا زمانی که توانمند بودند همیشه به فکر کار و گذراندن امور زندگی بودند تا بتوانند اقتصاد خود و خانواده را تأمین کنند از برخی مسائل غفلت کردند.
از جمله اینکه ورزش نکردند. آمار نشان میدهد که ۸۰ درصد جامعه ایرانی ورزش نمیکنند. همین سبب شده که بیشتر ماهیچههای خود را از دست بدهند. یکی ازعمده مشکلات سالمندان پوکیاستخوان است که آن هم ریشه در ورزشنکردن دارد. بیماریهای دیگری هم داریم که با آمار بالا گرفتارش هستیم.
ریشه بسیاری از این بیماریها با آمار بالا نظام درمانی ماست که برای پیشگیری طراحی نشده است. مردم ما هم که عادت ندارند با برنامهریزی وضعیت سلامتشان را رصد کنند تا متوجه شوند در چه شرایطی هستند. اگر هم به مراکز درمانی یا پزشکی مراجعه کنند زمانی است که بیماری عارض شده است. از لحاظ روحی و روانی نیز به جهت شرایط بد اقتصادی همه غمناک و دلمرده هستند همین قضیه به لحاظ روانی آنها را دچار مشکلات عدیده کرده که نتیجه آن انواع و اقسام افسردگیها و آلزایمر است که فراوان دیده میشود.
موضوع دیگری که وجود دارد این است که مردم ما اطلاعی از شرایط سالمندی ندارند و برنامهای هم برای اطلاعرسانی در این زمینه تدوین نشده که مثلاً این دوره چه شرایط و مقتضیاتی دارد و هیچکسی هم خودش را متولی این حوزه نمیداند. در ارتباط با مسائل تفریحی هم همینطور است. در حال حاضر فقط خانواده ممکن است سالمندش را تفریح ببرد. آنها بهغیراز پارکها که محلی برای قدمزدن و نشستن شده هیچ جایی ندارند که تفریح کنند ومتأسفانه هیچ مرکز تفریحی که اینها بتوانند اوقات فراغتشان را در آنجا بگذرانند وجود ندارد. اگر هم امکاناتی باشد هزینهاش بالاست و افراد ترجیح میدهند در منزل بمانند و مراجعه نکنند.
حملونقل شهری هم برای سالمندان هیچ تسهیلاتی ندارد. شما اگر بخواهید بیمار یا سالمندی را به یک مرکز درمانی ببرید وسایل حملونقل مناسبی که سالمند بتواند با ویلچرش از آن استفاده کند وجود ندارد. در حملونقل عمومی هم که یک اتوبوس درست حسابی که سالمند بتواند سوارش بشود وجود ندارد. درصورتیکه یک سیستم حملونقل مناسب برای سالمندان ضروری است.
باتوجه به تعداد سالمندان که روزبهروز در کشور بیشتر میشود مراکز نگهداری بهاندازه کافی هم برای آنها نداریم. بخش خصوصی که تعرفههایش بسیار بالاست، مراکز دولتی هم که ظرفیتش محدود است. الان خیلی از مردم بهخاطر مسائل و مشکلاتی که دارند پشت در این اقامتگاهها ایستادهاند تا پذیرش بگیرند و سالمندشان را آنجا بگذارند. هزینههای دارو و درمان هم آنقدر بالا رفته که بسیاری توانایی پرداخت هزینههای دارودرمانی بیماری خودشان یا سالمندشان را ندارند. از این مسائل اساسی که بگذریم ً ورزش سالمندی نیز اصلاً تعریف نشده است. ما کجا و در کدام محله استخر مناسب و یا شرایطی را داریم که کارهای آبدرمانی و ورزش سالمندان را انجام بدهد.
اینها مسائلی است که متأسفانه در ساختار اجتماعی و شهری ما وجود دارد و هیچکسی هم برای آن کاری نمیکند. این باری است که روی زمینمانده و به نظر من بخش خصوصی باید در آینده در همه زمینههای آن حضور پیدا کند و مردم خودشان آن را به دوش بکشند. اگر منتظر باشیم و فکر کنیم که دولت یا شهرداری بخواهد در این زمینه کاری انجام دهد به نظر من دورازذهن است.
افق ۲۰ساله ایران اجتماعی با فراوانی بالای سالخوردگان است. به نظر شما پایهریزی کدام بنیانها برای چنین جامعهای ضروری است؟
چون ما در هیچ زمینهای برای سالمندان ظرفیتی ایجاد نکردیم بنابراین هم خود سالمندان و هم دولت باید بهطورجدی برنامهریزی داشته باشند و کمک کنند. اول اینکه نظام حاکم باید به مردم بفهماند که ورزش کنند.به موازات آن دولت نیز در ورزشهای همگانی باید نقش موثر ایفا کند و شرایطی ایجاد کند که مردم بتوانند دستکم در محلههای خودشان هر روز ورزش کنند تا افت عضلانی پیدا نکنند ضمن اینکه شادابی و سرحالی هم برای آنها خواهد آورد.
مبحث دوم تغییر سیستم نظام درمانی ماست. اینکه ما فقط به درمان فکر کنیم تمام منابع مالی را خواهد بلعید. یعنی مراکز درمانی تمام وقتشان را برای ارائه خدمات در بحث درمان به کار میبرند هم اینکه مصرف دارو و واردات دارو و تولید دارو بسیاری از منابع ما را به خودش اختصاص میدهد و میبلعد؛ یک بخش از بیماریها هم به تغذیه نامناسب مربوط است که نیاز است اطلاعرسانی بشود.
یکی دیگر از مواردی که باید آن را در نظر گرفت بحث ارتباطات اجتماعی قوی است که سالمندان باید داشته باشند. افراد وقتی بازنشسته شده و خانهنشین میشوند واقعاً به سمت انزوای اجتماعی میروند.. بهتازگی میبینم که تعدادی از سالمندان باتوجهبه شرایطی که برای آنها پیشآمده و همسرشان را ازدستدادهاند سعی کردند؛ مثلاً گروههای هفت یا هشت یا دهنفری ایجاد کنند و با هم زندگی کنند که هم یک زیست گروهی با همدیگر داشته باشند و هم بتوانند هزینههایشان را مدیریت کنند.
یکی دیگر از کارهایی که واقعاً به نظر من باید حتماً روی آن فکر کرد بحث ازدواج مجدد سالمندان است. ازدواج مجدد سالمندان از بیمارهای روحی روانی و انزوای اجتماعی آنها پیشگیری میکند. به نظر من همه کسانی که در حوزههای اجتماعی و فرهنگی کار میکنند باید این جریان را تبلیغ و تبیین کنند که سالمند به یک ارتباطات عاطفی قوی نیاز دارد و بچهها و هیچ سازمانی نیز نمیتواند این خلأ را پر کنند. درنهایت چون دولت به فکر سالمندانش نیست همه باید شرایطی را ایجاد کنند که در این دوره تمکن مالی داشته باشند در غیر اینصورت بزرگترین آسیب را به خانوادهها میزنند.
فاصله بین سالمندان و ساختارهای دیجیتال چه مشکلاتی برای آنها ایجاد کرده است؟
یک فاصله محسوسی بین سالمندان و ساختار دیجیتالی وجود دارد. سالمندان زیادی هستند که سطح سوادشان بالاست ولی هرچقدر سعی میکنند نمیتوانند این فاصله را پر کنند و همچنان از دانش روز بیبهرهاند. بهعنوانمثال سالمندان ما با دستگاه ایتیام واقعاً مشکل دارند و هنوز نمیتوانند از دستگاه ً پول بگیرند. به عبارتی با نوآوریهای جدیدی که برای انجام امور روزمره در صنعت دیجیتال به وجود آمده مثل گرفتن شناسنامه یا پاسپورت یا پرداخت مالیات که امروز با اپلیکیشنهای جدید انجام میشود آشنا نیستند. درحالیکه تعداد زیادی از آنها همچنان صاحب کسبوکار هستند. آنها فکر میکنند که امکان یادگیری این حوزه را ندارند و همین مدام آزارشان میدهد و هیچکس هم سعی نمیکند آنها را در این زمینه آموزش بدهد.
باتوجهبه شناختی که از این جمعیت دارید فقر فاحش آنها در چیست؟
یکی از بزرگترین کمبودهایی که در حال حاضر سالمندان از آن رنج میبرند اول فقر مالی و دوم فقر اطلاعاتی است. مردم ما به شرایط سالمندی واقف نیستند حتی نمی دانند که چگونه درآمدها و منابع مالی که دارند را حفظ کنند تا بهمرورزمان از بین نرود. برای رفع فقر اطلاعاتی کاری که باهاتیم امسال انجام داد راهاندازی پایگاه خبری مخصوص سالمندان است که سعی کردیم تا حدودی فاصلهای که بین سالمندان و نسل بعدی وجود دارد را جبران کنیم و از این طریق به مردم تا جایی که امکان دارد اطلاعرسانی کرده و آموزش بدهیم. حتی به خانواده سالمند اطلاع بدهیم که این دوران چه شرایطی دارد و چگونه میتوان آن را مدیریت کرد.
بحث بعدی فقر ارتباطی و عاطفی سالمندان است. الان در جامعه شهری همه خانوادهها، هستهای هستند و پدر و مادرها تنها ماندهاند این روند امروزه آسیب جدی به خانوادهها و مخصوصاً به سالمندان میزند. در حال حاضر به نظر میرسد مؤسسههای واسط وظیفه دارند خلائی که در این میان وجود دارد را بهنوعی جبران کنند. البته ۱۰۰ درصد نمیتوانند این کار را انجام بدهند ولی تأکید ما این است که حتماً خانوادهها در کنار مؤسسهها باشند و کمک کنند تا این خلأ را پر کنند در غیر این صورت حتماً سالمندان دچار آسیب جدی خواهند شد.