دو فیلم ایرانی بخش مسابقهای فستیوال کن از چه میگفتند
- شناسه خبر: 90918
- تاریخ و زمان ارسال: 4 خرداد 1404 ساعت 18:30

پیش از سخن پیرامون درون مایه آین دو فیلم٬ کمی به برخورد با آنها پس از نمایش بپردازیم. گفتنی است که واکنش ها در سانس ویژه خبرنگاران با آنچه که در نمایش عمومی تر دیده می شود٬ یک سان نیست٬ بدین معنا که در نمایش عمومی برای همه فیلم ها کف زده می شود٬ در حالی که در سانس خبرنگاران پاره ای از آنها هو هم می شوند.
یکی از برخوردهای هیجان انگیز٬ برخورد با فیلم جعفر پناهی٬ یک تصادف ساده٬ بود که برایش به مدت زیادی دست زده شد. البته این هیجان بی پایان٬ سال گذشته هم به هنگام نمایش فیلم محمد رسول اف دیده شد.
یکی از انگیزه های این برخوردها٬ افزون بر کیفیت سینمایی این فیلم ها٬ درونمایه و همچنین پرسش برانگیزی آنان است. اینها نه تنها٬ وفادار به نقش خود به عنوان آینه ای برای اجتماع و کمک به یافتن راههای برون رفت از دشواری ها٬ شماری از دردهای جامعه را به نگاره می کشند٬ بلکه در سرتماشاگر٬ دانه ی پرسشگری سالم و فلسفی را هم می کارند.
«یک تصادف ساده» دوسر یک خشونت را پیش چشمانمان می گذارد
دراین فیلم متاثر کننده٬ کارگردان٬ به سان فیلمسازان اجتماعی انگلستان و دربالای سر همه ی آنها «کن لوچ»٬ در آغاز بدون شتاب٬ دکور خود را می چیند : تصادفی می شود ودر پیرو آن ما مردی رامی بینیم که مرد دیگر لنگانی را می رباید. سپس در می یابیم که این مرد شکنجه گر خود را یافته. اما هنگامی که میخواهد او را سر به نیست کند٬ دو دلی بر او چیره می گردد و در پی یافتن کسانی بر می آید که آنهاهم قربانیان این مامور بوده اند. جز یکی از آن ها٬ دیگران هم دچار این دو دلی می شوند و چون نمی خواهند یک بی گناه را بی جهت از بین ببرند٬ در پی یافتن واقعیت بر می آیند…صحنه ی پیش از پایان وآخرین صحنه بسیار کوبنده ی فیلم٬ پرسش مهم «چشم دربرابر چشم دندان در برابر دندان» را مطرح می سازد که کاری جز افزودن خشونت بر خشونت و مانایی آن نمی کند.
جعفر پناهی٬ به گفته خود٬ فیلمی ساخته که همچون همیشه از شرایط و محیط می آیند.
خشونت هم یکی از آنان است که در جامعه ایران و در همه ی رده های اجتماعی وجود دارد. او می افزاید : «ما تلاش می کنیم بسیاری از چیزها را نشان بدهیم». اما نشان دادن شماری از واقعیت های تلخ به منظور یافتن راهکارهای مناسب برای رویکرد با آن ها چندان آسان نیست و بدون پرداختن هزینه ممکن نمی شود.
به هر رو٬ این نخستین بار نیست که جعفر پناهی٬ با فیلم خود خشونت٬ سانسور و فشار ناپذیرفتنی برهمه و به ویژه بر هنرمندان را درمحور فیلم خود قرار می دهدو از این ابراز تاسف می کند که فشارها سینما گران رابه سوی سینمای زیر زمینی می راند و گرفتن آزادی شان٬ در دنیا های تازه ای برایشان بازمی کند و به سوژه های آنان می افزاید .
آیا «زن و بچه» توانسته این اصطلاح مردانه را به دنیای زن نیز گسترش دهد؟
سعید روستایی٬ کارگردان خوب سینمای ایران که با فیلم «متری شش و نیم» (قانون تهران) در فرانسه جایگاه ویژه ای یافت و فروش خوبی در گیشه داشت و به گونه ای٬ راه را برای رسیدن فیلم های ایرانی دیگر به سینماها هموارتر کرد٬ توانست با فیلم «برادران لیلا» در بخش مسابقه ای فستیوال کن شرکت کند وشماربیشتری را با سینمای خود آشناسازد. او این بار با فیلم «زن و بچه» به همین بخش مهم هفتاد و هشتمین فستیوال کن بازگشت.
سعید روستایی دراین فیلم داستان زندگی دشوار یک مادر سرپرست خانواده (پریسا ایزد یار) را به نگاره می کشدکه در برابر پافشاری یک مرد ظاهرا دلخسته اش (پیمان معادی)٬ سرانجام ازدواج با او را می پذیرد. اما در مراسم خواستگاری٬ داماد آینده٬ دل به خواهر عروس آینده می بندد. ماجرای دلخراشی٬ نزدیکی این دو را به یکدیگر آشکار می کند. سپس کشمکش ها آغاز می گردد.
فیلم گرچه از بازی خوب همه هنرپیشگان وبه ویژه شخصیت اصلی زن آن بهره برده٬ اما پر شخصیتی و پرماجرایی آن٬ برای تماشاگر کمی سنگین می شود. چیزی که در برادران لیلا هم وجود داشت اما در آن فیلم٬ هر کدام از این مردان نماینده ی یک گونه یا گروه از مردان در اجتماع می شدند. یک تنه جنگیدن لیلا با یک دنیای سنگین مرد سالار٬ با بازی ستایش برانگیزترانه علیدوستی٬ از شخصیت اویک حماسه می ساخت. درحالی که در فیلم «زن و بچه»٬ که کارگردان در سخنانش آن را زن محور تر از فیلم های دیگرش می خواند٬ ما زنانی را می بینیم که یکی با چنگ و دندان -گاه نیز با خشونت و بی منطقی – مبارزه می کند٬ در حالی که دیگری با سر سپردگی٬ مردی را می پذیرد که دروغ گفته٬ به خواهرش خیانت کرده و در جایی رنگ عوض کرده که از دیدگاه روانکاوی نیز چندان پذیرفتنی نمی شود : این او بود که پافشاری می کرد و می خواست ازدواج کند و شخصیت اصلی نمی پذیرفت. یا درواقع هنوز یک زندگی مشترک و خستگی خود آگاه یا ناخودآگاه از آن هنوز جای تبلور نیافته بود!
از سوی دیگر٬ درفیلم از تحولات جامعه ایران٬ پس از جنبش زن٬ زندگی٬ آزادی خبری نیست و در نبود این بازتاب٬ از تازگی آن کاسته می شود. ممنوعیت های دیگر هم برای فیلمی که بافت آن اجتماعی است٬ نمی تواند این چشم پوشی را توجیه کند.
امیدی هم که در پایان فیلم جرقهاش می خورد٬ باز هم از رام شدن چموش ترین زنان داستان و ادامه ی بازی مرد سالارانه٬ نوید می دهد.
حال می توان امید داشت که فیلم «زن و بچه» که هدف تیتر آن٬ به گفته کارگردان٬زیر پرسش بردن اصطلاح مردانه ی زن و بچه٬ بوده است٬ در تماشاگر ایرانی در ایران این بازنگری را ممکن سازد.
«شهلا رستمی»