رسانه، مأمور است نه ناظر!
- شناسه خبر: 89406
- تاریخ و زمان ارسال: ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۴:۳۳

این وضعیت، حاصل روندی تدریجی اما مستمر است. از سالهای ابتدایی پس از انقلاب تاکنون، رسانههای رسمی ایران بهتدریج از نقش ناظر فاصله گرفتهاند و در مدار تأیید، پوشش و توجیه عملکرد حاکمیت قرار گرفتهاند. در این میان، رسانه ملی (صداوسیما) بارزترین نمود این تغییر است؛ نهادی که بهجای بازتاب تنوع دیدگاهها و باز کردن فضای گفتوگو، به بلندگوی واحدی برای روایت رسمی بدل شده است. در همین راستا، بسیاری از خبرگزاریها، روزنامهها و سایتهای خبری نیز، بهدلیل وابستگی مستقیم به نهادهای حکومتی، در مسیری مشابه گام برداشتهاند.
نتیجه، چیزی جز بحران اعتماد عمومی نبوده است. در جامعهای که جریان آزاد اطلاعات مسدود است و روایتهای رسمی با تجربه زیسته مردم در تضاد است، رسانه دیگر مرجع نیست. طی سالهای اخیر، گزارشهای متعددی از کاهش شدید مخاطبان رسانههای رسمی منتشر شده. کاربران ترجیح میدهند اخبار خود را از رسانههای خارجی، شبکههای اجتماعی، یا پیامرسانهای شخصی دریافت کنند تا تلویزیون و رسانههای دولتی.
این فروپاشی اعتبار، صرفاً یک بحران رسانهای نیست؛ یک بحران سیاسی است. وقتی شهروندان نتوانند از طریق رسانه رسمی به اطلاعات درست، شفاف و متکثر دست یابند، امکان مشارکت مؤثر در سیاست نیز از میان میرود. رسانهها باید امکان گفتوگو و تضارب آرا را فراهم کنند؛ اما اگر تنها یک صدا، یک تحلیل و یک روایت وجود داشته باشد، مشارکت تبدیل به امری فرمایشی و بیمحتوا میشود. رسانه مأمور، نمیتواند دموکراسی را تغذیه کند.
از سوی دیگر، رسانههایی که نقش مأمور را بازی میکنند، ناگزیر از سانسور، تحریف یا انتخاب گزینشی اطلاعاتاند. در جریان بحرانهای اجتماعی، اعتراضات، انتخابات یا حتی رخدادهای طبیعی، این رسانهها اغلب یا سکوت میکنند، یا تصویری ناقص و تحریفشده ارائه میدهند. نتیجه نهتنها افزایش شکاف میان مردم و حاکمیت است، بلکه گسترش بیاعتمادی عمیق نسبت به تمام آنچیزیست که از سوی رسانه رسمی عرضه میشود. به تعبیر ساده، در چنین شرایطی، حتی اگر روایت رسمی واقعیت هم باشد، شنیده نمیشود.
این بحران اعتماد، فرصتی تاریخی را برای رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی فراهم کرده تا جای خالی رسانه رسمی را پر کنند. اما اینهم شمشیری دولبه است؛ چرا که در غیاب نظارت حرفهای، خبرهای جعلی، تحلیلهای نادرست و شایعههای مخرب نیز بهسرعت منتشر میشوند. یکی از وظایف رسانه رسمی، مقابله با این فضای غیرشفاف است. اما وقتی خود آن، بخشی از مشکل شده، نمیتوان از آن انتظار اصلاح وضعیت را داشت.
رسانه در ایران، بهجای آنکه واسط مردم و حاکمیت باشد، ابزار حاکمیت برای القای گفتمان رسمی شده است. در این ساختار، «سؤال» جایی ندارد؛ فقط «پاسخ» باید داده شود، آنهم پاسخی که پیشاپیش نوشته شده است. هیچ قدرتی پاسخگو نمیشود، مگر آنکه رسانهای آزاد برای طرح سؤال وجود داشته باشد. اما رسانههایی که مأمور توجیه و تبلیغاند، نه میپرسند و نه میگذارند کسی بپرسد.
پرسش کلیدی این است: آیا میتوان این روند را معکوس کرد؟ پاسخ ساده نیست. بازسازی اعتماد به رسانههای رسمی، نیازمند تغییرات بنیادین در سیاستگذاری رسانهای، استقلال مالی و ساختاری، تنوع محتوایی و گشایش واقعی در فضای رسانهای است. رسانههایی که فقط در بحرانها به سراغ مردم میروند، یا تنها در لحظات خاص به فکر «جذب مخاطب» میافتند، نمیتوانند این اعتماد را بازسازی کنند.
در نهایت، رسانه باید «آیینه» باشد، نه «پرده». اگر سیاستگذار به جای آنکه از رسانه بهعنوان ابزار کنترل استفاده کند، آن را ناظر و راهنمای خود بداند، شاید بتوان روزی دوباره رسانه را به جایگاه واقعیاش بازگرداند. در غیر این صورت، فاصله مردم از رسانههای رسمی، همچون شکاف میان جامعه و قدرت، هر روز عمیق و عمیقتر خواهد شد.
مهدی احمدی / مدیرمسئول