هنرمند؛ تماشاچی نیست!
- شناسه خبر: 89135
- تاریخ و زمان ارسال: ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۵۲

تاریخ هنر ـ از کهنترین دورانها تا جهان معاصر ـ نشان داده است که هنر هیچگاه در خلأ تولید نمیشود. هنر فرزند زمانه خویش است و هنرمند، بهگونهای خواسته یا ناخواسته، بازتابدهندهٔ پیچیدگیهای زیستی، فکری و اجتماعی جامعهای است که در آن میزید. بنابراین، تصور «بیطرفی» هنرمند، اگر نگوییم سادهانگارانه، دستکم غفلت از ظرفیت مهمی است که هنر در تغییر نگاهها، ایجاد گفتوگو و حتی آغاز جنبشها دارد.
در ایرانِ امروز، این مسئولیت تاریخی دوچندان است. جامعهای که با تنشهای پیاپی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه است، نیازمند صدایی مستقل، آگاه و هنرمندانه برای طرح دغدغهها و روایتِ تجربهی زیسته خویش است. در چنین شرایطی، تماشاگر بودن برای هنرمند نه فقط یک موضع انفعالی که نوعی بیاعتنایی به نقش واقعی هنر است؛ نقشی که میتواند روشنگر، منتقد و حتی مرهم باشد.
فراموش نکنیم که هنرمند، بهویژه در جوامع پویای در حال گذار، صرفاً تولیدکننده زیبایی بصری یا شنیداری نیست. او واسطهای است میان درد و درمان، میان رؤیا و واقعیت، میان آنچه هست و آنچه باید باشد. آثار بزرگ هنری، نه بهخاطر مهارت فنی صرف، بلکه به سبب واکنش صادقانهشان به حقیقتِ زمانهشان در تاریخ ماندهاند. چه در شعر اعتراضی، چه در موسیقی مقاومت، چه در نقاشیهای طغیانگرانه یا تئاترهایی که سکوت سالن را با فریاد اجتماعیشان درهم میشکنند، ردپای هنرمندی دیده میشود که نخواسته صرفاً تماشا کند.
البته این کنشگری الزامی ندارد که همواره در قالبهای مستقیم و شعاری خود را نشان دهد. هنر قدرتی چندوجهی دارد؛ گاه از راه استعاره و نماد، گاه از مسیر طنز، گاه در قالب سکوتِ سنگین یک اجرا یا رنگی تند در میانه بوم. اما مهم آن است که هنرمند نسبت به پیرامونش بیتفاوت نباشد. هنر اگر نتواند لمس کند، تلنگر بزند، یا حتی ذهنی را مکث دهد، آیا رسالتی در خود خواهد داشت؟
امروزه با گسترش رسانهها، خصوصاً شبکههای اجتماعی، حضور هنرمند در عرصه عمومی آسانتر اما پیچیدهتر شده است. از سویی، دسترسی به مخاطب آسانتر از هر زمان دیگر است؛ از سوی دیگر، بار مسئولیت و نظارت بر گفتهها و ناگفتهها نیز سنگینتر شده. در چنین بستر پرچالشی، سکوت هنرمند نیز خود انتخابی است که پیام دارد. هنرمند نمیتواند وانمود کند در حاشیه ایستاده است؛ چون خود، بهطور ذاتی، بخشی از متن جامعه است.
نباید فراموش کرد که بسیاری از تحولات فرهنگی و اجتماعی بزرگ، از بستر هنر آغاز شدهاند. شعر حافظ، آواز شجریان، پردهنگاریهای قاجاری، یا حتی فیلمی مستقل در جشنوارهای محلی، هر یک بهنحوی در جغرافیای فرهنگی این سرزمین ردپا گذاشتهاند. هنرمند، هرقدر هم مستقل، در نهایت بر دوش حافظه تاریخی یک ملت ایستاده و راه را برای فهم بهتر، گفتگوهای عمیقتر و آیندهای انسانیتر هموار میکند.
سخن پایانی اینکه در روزگار بحرانهای جهانی و محلی، هنرمند بیش از همیشه باید حضور داشته باشد. حضوری نه صرفاً برای اعتراض، بلکه برای ساختن، زنده کردن امید در دل مردم؛ برای روایتکردن، برای ثبت لحظههایی که شاید فردا فراموش شوند.
هنرمند، تماشاچی نیست؛ راویِ درد و امید و رؤیای یک ملت است.
مهدی احمدی / مدیرمسئول