ارزیابی کوتاهی از فیلمهای بخش مسابقهای فستیوال کن
- شناسه خبر: 91209
- تاریخ و زمان ارسال: 12 خرداد 1404 ساعت 7:53

از بهترین ها و بخت دار تر ها، در جستارهای دیگر سخن رفته است اما شاید بد نباشد نگاهی به دیگر فیلم ها بیاندازیم وپرسش گری را کمی برجسته کنیم.
از فیلم های آمریکایی بخش رسمی آغاز کنیم که ملغمه ای از اراده های سینمایی به سرانجام نرسیده را، علیرغم پیشینه ی شماری از کارگردانشان، ارابه می دادند.
«آری اسلر»، سینماگری که از جمله «بو می ترسد» (۲۰۲۳) را ساخت، با فیلم «ادینگتون» ، بار دیگر « جوآکین فنیکس» را به کار می گمارد و ما را به دهکده ای در نیو مکزیکو می برد. در این مکان، دشمنی ها و رقابت های شریف و شهردار به دوئلی خونین می انجامد. فیلمی که از دسیسه چینی های سیاسی و رقابت های انسانی پرده بر می دارد اما نه از دیدگاه سبک ونه داستان، چیز تازه ای به سینما نمی افزاید.
تنها توانایی «ژوآکین فنیکس» ، برنده شماری از جایزه های مهم بین المللی، است گه بیننده را تا پایان می کشاند، گر چه این بازی در برابر بازی «سرژی لوپز»، فرانسوی/اسپانیولی، در فیلم «سیرات» ( سراط) کمی رنگ می بازد.
«عشق من بمیر»، ساخته ی. «لین رمسی»، کارگردان اسکاتلندی تبار آمریکایی ، که پس از بردن جایز ه های داوران برای دو فیلم کوتاهش و شرکت دربخش نوعی نگاه با نخستین فیلم بلندش «شکارچی موش » در سال ۱۹۹۹ و سپس در بخش های گوناگون فستیوال کن، این بار، دربخش مسابقه ای ، به کند و کاوی کسل کننده در درون زنی روان پریش می پردازد. نقشی که توسط هنرپیشه اش، «جنیفر لاورنس» با مهارت بازی شده است که می توانست برنده جایزه بهترین بازیگر زن باشد.
«کلی ریچارد» ، عضو هیات داوران کن در سال ۲۰۱۹ و برنده « کالسکه طلایی» در سال ۲۰۲۲، این هنرمند سینمای مستقل امریکا، با فیلم «مغز متفکر»، فیلمی بیهوده و دوست نداشتنی از زندگی یک آدم سرخورده و دست و پا چلفتی ارابه می کند که برای به دست آوردن پول، به طراحی دزدی چند تابلو از موزه ی شهرش می پردازد..دنباله ی آن روشن است.
کارگردان آمریکایی دیگری که دارای سبک است و با فیلم های نخستینش جای خوبی برای خود باز کرد اما فیلم های سالهای کنونی اش به پر گویی ی خسته کننده رسیده اند و سبکش را به خطر انداخته اند، «وس آندرسن» است که با فیلم «طرح فنیقی» ، داستانی را به نگاره می کشد که خلاصه کردنش دشوار است و هدفش نا روشن.
تنها فیلمی از مجموعه ی فیلم های نا امید کننده ی آمریکایی خود را جدا می کند، فیلم «تاریخ نگاری آوا» ، ساخته ی «الیور هرمانوس»» است که از عشقی فراموش نشدنی می گوید که خط رابط آن را موسیقی آوازی و گرد هم آوری آن در روستاهای ایالت نیو انگلند، در دوران جنگ نخست جهانی ، توسط یک پیانیست و یک خواننده خوش آواز، می سازد. کارگردان سناریوی خود را به هنگام قرنطینه کوید. در گفتگوهای اینترنتی از راه دور، همراه با نویسنده داستان «بن شاتوک» نوشته است که در پایان فیلم نیز دیده می شود. فیلمی که می تواند بینندگان خود را بر روی پرده سینما ها خشنود از سالن بیرون بقرستد.
از روی فیلم های کشورهای دیگر نیز زود بگذریم. چین وژاپن، هر کدام با یک فیلم در این بخش شرکت داشتند، که نخستین با فیلم به یاد نماندنی ی «رنوار»، ساخته «هایاکاوا شیه» و دومی با «رستاخیز»، فیلم تاب نیاور و نامفهوم ۲:۴۰ دقیقه ای ، ساخته «بی گان» (که شماری که ظاهرا فهمیده اند به آن نخل طلای خود را داده اند)، بود. که این دومی با شگفتی بسیار یک جایزه ویژه از داوران گرفت..
ایتالیا هم با دوفیلم «رومریا» ، ساخته «کارلا سیمون» و «بیرون»، ساخته «ماریو مارتونه» ، هیچکدام نه چندان ارزش سینمایی داشتند ونه سزاوار جای گرفتن در بخش مسابقه ای فستیوال کن. ماریو مارتونه در گذشته هم فیلم نه چندان قانع کننده ای به نام «نوستالژی» را به کن ارائه داده بود که بسیار زود فراموش شد. حال باید دید چه کسی این چنین به سینمای درهم او مهر می ورود.
از فیلم «آلفا» ، ساخته ی «ژولیا دوکورنو» ی فرانسوی بگوییم که دو سال پیش نخل طلا را برای فیلمی ربود که از خشونت و ناهنجاری های جسمی و روانی بسیار سرشار بود. فیلمی که هر بیننده ای نمی توانست آن را بر بتابد. این بار، او باز هم ناهنجاری های خانوادگی را درقالب یک داستان افسانه ای و خشن بیان می کند. گلشیفته فراهانی، در نقش یکی از شخصیت های اصلی، علیرغم بازی مناسب، نمی تواند فیلم را از سر در گمی و بیراهه زدن ها نجات دهد. فیلمی که همچون یک کشتی بی ناخدا پیش می رود.
سینمای فرانسه تنها توانست با گرفتن جایزه بهترین بازیگر زن برای ” نادیا مللیتی” در فیلم “دختر کوچک خانواده” ، ساخته حفظیه حفسی” ، هنرپیشه و کارگردان مغربی تبار، کمی خود را نشان دهد. چرا که فیلم “پرونده ۱۳۷” ساخته “دومینیک مول”، بر پایه هرز روی های پلیسی، بیشتر مناسب تلویزیون و پرده سینماها بود و از آنگونه فیلم هایِی است که بدون فستیوال هم خواهد توانست تا اندازه ای راه خود را برود،
از فیلم فرانسوی غیر مسابقه ای شب گشایش، ” یک روزی خواهم رفت” ، ساخته ی “آملی بونن” چه بگوییم که در برابر کسی چون “رابرت دنیرو” به نمایش در آمد.. فیلمی که بلند شده ی فیلم کوتاه پیشین این کارگردان بود. گفته می شود که “رابرت دنیرو ” بیش از ده دقیقه آن را تماشا نکرده. حال شاید کاری داشته و یا از این همه بی محتوائی دلزده شده است !
در جستاری پیرامون فیلم های برنده، به فیلم هائی اشاره شد که از دیدگاه من و پاره ای از منتقدین دیگر، چندان جائی در این بخش نداشتند و سزاوار ترین های دیگر، از جمله فیلم تکان دهنده و بسیار توانای “دو دادستان”، ساخته “سرگئی لوژنیتسا” را به گوشه رانده بودند.
حال با نمایش فیلم های دیگر بخش رسمی، از جمله بخش “هنری تر “”نوعی نگاه” ، که کم کم در سینما ها انجام خواهد گرفت، چند و چون این برداشت روشن تر خواهد شد. امیدوار باشیم که سال آینده، همچون سال گذشته، بیشتر فیلم های بخش مسابقه ای در اندازه ی این بخش و پاسخ گوی چشم داشت ها باشند.
«شهلا رستمی»