هنر روح زمانه خود را به تصویر می کشد
- شناسه خبر: 20190
- تاریخ و زمان ارسال: ۳۰ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۲۲

هنرمندنیوز: با مدرس و پژوهشگر هنر، فرزانه تاک
گفتگویی مفصل داشته ایم که با هم می خوانیم.
چه شد به سمت هنر و این رشته جذب شدید؟
هر انسانی از دوران کودکی می تواند متوجه استعدادها و علاقه های خود شود، پیش از آنکه به مدرسه بروم نقاشی کردن را بسیار دوست داشتم.
مفهوم کلی هنر برای شما چیست؟
هنر وسیله ای است که روح زمانه خود را به تصویر می کشد، چرا که هنر هر دوره ای ما را از احساسات هنرمندان زمان از دستاوردهای علمی، شرایط اجتماعی و سیاسی و… آشنا می کند، به همین جهت است که برای شناخت شرایطی دوره ای بهترین وسیله کنکاش در هنر همان عصر است.
هنر امروز ایران کلا چقدر با نمونه جهانی آن در هر رشته ای فاصله دارد؟
هنر هر تمدن و سرزمینی زمانی می تواند شکوفا شود که هنرمندانش بتوانند به طور آزادانه به تجربه های هنری بپردازند چرا که آزادی هنرمند و رهایی او از هر قید و بندی شرط لازمه شکوفا شدن نبوغ و استعدادهایش است جز این آنچه شکل بگیرد هنر نیست، شاید صورت تصنعی از عملی باشد که نمیتوان اسم آن را هنر گذاشت، اغلب هنرمندان ایرانی در مقایسه با جهان تنها دنباله رو دستاوردهای دیگر هنرمندان جهان هستند.
به صورت کلی هنر امروز ایران رو به پیشرفت است یا در حالت سکون قرار گرفته است؟
بدیهی است هنر امروز ایران به خاطر حضور هنرمندان در رسانه های جمعی و مطلع شدن از اتفاقات و دستاوردهای به روز در هنر نسبت به گذشته بهتر عمل می کنند، چرا که هر هنرمندی متاثر از آگاهی ها و آموزه های زمانه خود آثاری را می آفریند و تاثیراتی که برتافته از شرایط اجتماعی و فرهنگی و… زمانه خود است، هنرمندان امروز ایران نه تنها نسبت به گذشته می توانند اتفاقاتی که در جهان هنر میافتد را به راحتی دنبال کنند بلکه بیش از گذشته می کوشند.
رساله دکتری شما در مورد موضوع ناتمامیت در هنر بود که کسی تا امروز به آن نپرداخته بود، در این رابطه صحبت می کنید؟
موضوع رساله دکتری من جنبه های سه گانه ی ناتمامیت در هنر است، علت شکل گیری این رساله سئوالی بود که همیشه در ذهن خود داشتم، من در مقطعی از دوران کاری ام سبک انتزاعی را تجربه می کردم آنچه برای من اهمیت یافت این بود چه زمانی کار تمام است و چه زمانی ناتمام، چرا که هیچ الگویی برای مقایسه نداشتم و همین امر باعث شد تا بین آثار مقایسه کنم، در برخی آثار هنرمند تنها با لکه ای رنگ کار را تمام می کرد مثل کارهای مالویچ و در برخی آثار ساخت و سازها چنان بود که همچون آیینه ای در مقابل طبیعت به نظر می رسید، دستیابی به این سئوال سالها تفحص در این وادی را به خود اختصاص داد، سرانجام دریافتم هنر از بدو آفرینش تا مرحله خوانش بدست مخاطب صورتی ناتمام دارد، چرا که هنر اساسا دارای سیر تکاملی است چرا که دست ساخته انسان است و همین سیر تکاملی نوعی ناتمامیت در ذات هنر ایجاد می کند.
آیا شما معتقدید هنر ذاتا ناتمام است؟ پس تفاوت آثار ناتمام با آثار کامل را جگونه مرزبندی می کنید؟
آثار هنری به دو دسته عمده تقسیم می شوند، نخست آثاری که کامل هستند و دوم آثار ناکامل in complete art یعنی آثار ناقص که هنرمند به دلایلی آن را رها کرده که این دلایل می تواند شرایط اقتصادی هنرمند، شرایط سیاسی، شرایط روحی و در برخی موارد شناخت کافی نداشتن هنرمند از تکنیکی که به کار می گیرد باشد، این ها موجب می شود کار خراب شود یا هنرمند آن را رها کند یا شاید حتی عمر هنرمند در به انجام رساندن کار کفاف ندهد، همه نکات مطروحه اشاره به آن دارد که اثر ناکامل و ناقص است که اراده هنرمند در آن دخیل نیست، در شرایط دوم هنرمند با اراده خود اثری را ناتمام خلق می کند که در تاریخ هنر به وفور دیده می شود و دلایل گوناگونی را در بر می گیرد همچون برخی از آثار ناتمام میکل انژ که می خواسته اندیشه های نو افلاطونی خود را به تصویر بکشد.
در مورد هنر چه تعریفی دارید؟
چنانکه می دانیم در مرحل نخست هنرمند به عنوان خالق اثر با ارجاع به جهان عین و ذهن اثر خود را می آفریند با توجه پژوهش انجام شده در هیچ یک از آن دو نمی توان تمامیتی را در نظر گرفت چرا که جهان ذهن لایتناهی است و انتقال آن در جهان مادی امکان پذیر نیست و در جهان عین نیز هرگز هنرمند نمی تواند به بازنمایی کامل این جهان بپردازد بلکه بخشی از آن را الگو می کند به همین علت نمیتواند نمودی کامل از جهان باشد، آنچه جهان عین یا عینیت را تعریف می کند از منظر یک سوژه است و سوژه محدود به شرایط مکانی و زمانی است که هنرمند در آن می زید، از سویی دیگر هنرمند تا حدودی می تواند تابع ذهنیت و عینیت خود باشد چرا که اثر هنری حاصل رخدادها و رویدادهایی است که در حین آفرینش اثر به وجود می آید، به دیگر سخن، عوامل بیرونی نیز می تواند در آن نقش سازنده ای داشته باشند، بدین ترتیب هنرمند نمی تواند تمامی مراحل شکل گیری اثر را تحت کنترل خود در آورد، همچنین هر رسانه و ابزار هنری از محدودیت هایی در انتقال ایده برخوردار است به عنوان مثال و با توجه به تقسیم بندی هگل ، هنر نقاشی از فضای دو بعدی برخوردار است و نسبت به مجسمه که سه بعدی و معماری چهار بعدی است محدودیت هایی در انتقال ایده دارد.
چه مقدار از هنر ذاتی و چقدر از آن آموختنی است؟
اگر معتقد باشیم هنر در زیر مجموعه علوم انسانی است، پس آن را زیر مجموعه ای از علوم می دانیم که به نوعی موجب شناخت انسان می شود و علم آموختنی است، وجهی از هنر ناشی از آموزه هاست که این آموزه ها در بخشی می تواند شناخت و سواد هنرمند در ارتباط با تکنیک و مواد بکار رفته در اثر باشد و در بخشی شناخت روان و روح و ادراکی که هنرمند از جهان درون خود دارد، که اگر اینطور نبود دیوانگان نیز ممکن بود نقاشی بکشند و بسیار عالی اما آثارشان هنر محسوب نمی شود چرا که خود آگاهی و شناخت ندارند و فقط به صورت ناآگاهانه دست به عملی می زنند، به همین دلیل آگاهی هنرمند از عمل خود مرتبط با شناخت مسیری است که طی می کند گرچه به صورت فی البداهه باشد.
این شناخت چگونه به وجود می آید؟
شناخت تا حدودی از طریق آموختن میسر است، اگر هنرمندی بتواند بدون تمرین و سختکوشی و تنها با تکیه بر اینکه هنر ذاتی است اثر بی بدیلی خلق کند آن وقت می توانیم بگوییم هنر ذاتی است اما اکثر هنرمندان مشهور از طریق تلاش مفرط خود هنرمند جهانی شده اند چرا که من معتقدم هر کاری که هنرمند انجام می دهد همچون پلی است که مسیر بعدی کار را میسر می کند و برای رسیدن به اوج باید سخت کوشید.
و ارتباط هنر گذشته با حال از نظر شما چه می تواند باشد؟
هنرمند امروزی نیازمند فراگیری آنها است، جهان معاصر نیازمند هنری است متفاوت از گذشته، البته باید ذکر کنم برای دستیابی به یک ایده و خلق اثری جدید نیازمند آنیم تا هنر گذشتگان را به خوبی مطالعه کنیم، این مسئله که هنرمند برای آفرینش نیازمند مطالعه در آثار گذشتگان است دلایل بسیاری وجود دارد، نخست آنکه تاریخ هنر نشان می دهد هر یک از هنرمندان در ادامه و سیر مراحل قبل از خود پیش می روند نه تکرار دوباره آن و برای ادراک درست مسیر باید جایگاه خود را بستر هنر امروزی دریابید، دوم آنکه هنر نیز همچون علم یک سیر تکاملی دارد البته این بدان معنا نیست که هنر گذشتگان نسبت به هنر امروز دارای نقص بوده، بلکه بدان معناست که هنر از سیری برخوردار است و این سیر ناشی از همان آگاهی های هنرمند و امکاناتی که هروز نسبت به گذشته تکامل می یابد و در انتها باید اشاره کرد که مخاطب هرگز نمیتواند خوانش قطعی از یک اثر هنری بدست آورد. چرا که نسبت به تجربه زیسته خود یعنی آگاهی ها و پیشینه فکری خود در محدوده زمانی و مکانی و در بستر فرهنگی خویش دریافتی نسبی از اثر هنری دارد، پس از تحلیل فرایند شکل گیری یک اثر سرانجام به این نتیجه می رسیم که زیبایی شناسی ناتمام ساختار اصلی هنر را در بر میگیرد و تمامی مراحل از افرینش تا خوانش را در بر می گیرد، البته باید در نظر داشت که هدف از آفرینش یک اثر ایجاد فضایی است که مخاطب را دعوت به جستجو در آن میکند و همین امر بیانگر فضایی ناتمام است. در واقع اثر هنری همانقدر که قابلیت دیده شدن دارد چیزی را در خود پنهان می نماید.
هدف و آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟
هدف من در هنر شناخت خودم است، هنر همچون آینه ای است که جهان درون و برون در آن منعکس می شود و با دیدن این آینه چهره حقیقی آشکار و به زبان خودم به تفسیر کشیده می شود.
و حرف پایانی برای مخاطبان هنرمند نیوز؟
تحقیق در این زمینه باعث شد هنر برایم این گونه تعریف شود که هرگز پایانی در آن وجود ندارد بلکه هنر ذاتا امری است لایتناهی، در بستر زمان و مکانی تعاریف گوناگونی به خود میگیرد که آنهم به دلیل گستره جهان بی مرزش می باشد و بی شک تعاریف امروزی هم در آینده تغییر می کند. امروزه جهان هنر متاثر از امکاناتی است که تکنولوژی و برنامه های دیجیتالی در اختیار هنرمندان گذاشته است.
عباسعلی اسکتی