شعار زدگی!
- شناسه خبر: 7409
- تاریخ و زمان ارسال: ۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۳۹

هنرمندنیوز: پارادایس در وهله نخست قصد داشته با توجه به ژانرِ کمدی روایتی درام داشته باشد تا حدودی هم راه را درست رفته اما پارادایس گرفتار محتوایش شده، محتوایی که بیشتر به سمت شعار رفته تا عمل! به همین جهت میشود اینگونه گفت که پارادایس بر اساس مضامین منسوخ شده شکل گرفته و علی عطشانی به عنوان کارگردان نتوانسته فیلمش را از تکرار نجات بدهد، اساسا موضوع این فیلم به شدت تکراری ست اما در پارادایس علاوه بر تکراری بودن محتوا در هر نما شعار زدگی هم دیده میشود،
مشکل اساسی این فیلم بی هدف بودن در شکل و شمایل کلی ست که ربطی به ممیزی و سانسور ندارد، عطشانی سعی کرده میان کمدی و درام توازن برقرار کند اما به دلیل شدت موقعیتهای کمیک لحنِ فیلم رها شده و همچنین بخش درام یا جدی بودن اثر هم نمیتواند متقاعد کننده باشد، پارادایس مجموعهای از فیلمهایی ست که با همین مضمون ساخته شده اما در این فیلم عطشانی بی جهت شعار میدهد، اینکه یک جوان طلبه از طریق فیسبوک با یک دختر آلمانی آشنا میشود و آن دختر برای این طلبه ی چشم و گوش بسته دعوت نامه میفرستد و بعد جوان طلبه در سفر به آلمان عاشق و دلباخته دختر میشود و در آخر با یک اتفاق سرش به سنگ میخورد موضوع به شدت شعاری است، اما فیلمساز قصد داشته از این اتفاق برداشت کمدی داشته باشد، نکتهای مهم این است که اگر این فیلم ملودرام ساخته میشد قطعا میتوانست در بخشهایی هم اثر گذار باشد اما در شرایط کنونی هدف فیلم مشخص نیست و دیالوگها غلوشده و شخصیتها کاریکاتوری ترسیم شدهاند،
محتوای فیلم انسجام لازم و رویکرد حساب شدهای ندارد و احساس میشود ساختمان اصلی فیلمنامه چیدمان لازم را برای گفتن حرف جدی نداشته و موقعیتهای کمدی از پیشرفت قصه جلوگیری کرده است، از سوی دیگر فیلمساز بر خرده روایتهایی بسنده کرده که هیچ نقش مهمی در روند فیلم ندارد به طور مثال اگر سکانس اول و سامان را از فیلم حذف کنیم هیچ اتفاقی برای فیلم رخ نمیدهد، فیلمساز در نشان دادن شخصیت سامان به شدت اشتباه کرده، عطشانی میتوانست سامان را در کشور آلمان یک آدم فقیر و مفلس نشان بدهد اما سامان طبق تعریفهای خودش بعد آن اتفاق که محسن مسبب آن بوده به آلمان رفته و مترجم شده (از این بهتر نمیشود) اتفاقا محسن سبب خیر هم شده، در ادامه وقتی سامان ماجرای زندگی اش را به محسن میگوید اتفاق خاصی رخ نمیدهد فقط محسن احساس شرمندگی میکند که این باعث ضد عقیده بودن او میشود؛ پارادایس مجموعهای از شعارهای اسلامی ست که در روند فیلم همه ی آنها نفی میشود فیلمساز بشدت همه چیز را زیر سوال میبرد از اول فیلم حاج آقا فراستی نسبت به همه چیز تندی میکند و به طلبهها از اسلام و محدودیتهایش میگوید اما زمانی که وارد آلمان میشود انگیزههای دیگری را از اسلام رو میکند و شخصیت پژمان فقط برای مخالفت دینی با حاج آقا فراستی تدارک دیده شده این مخالفتها باعث میشود یک جریان فکری بوجود بیاید اما وجه کمدی فیلم جلوی این جریان مهم را میگیرد، عطشانی در ترسیم شخصیتها کم کاری کرده است به طور مثال به گفته محسن آن دختر آلمانی به دلیل نقاشیهای محسن از او دعوت کرده که به آلمان برود! کدام نقاشی؟ یا اصلا چرا یک دختر آلمانی باید بی دلیل از یک طلبه درخواست کند که به آلمان برود تا درباره دین اسلام حرف بزند؟ مگر این جوان چقدر اطلاعات دینی دارد؟ اینها نکاتی ست که در فیلم الکن مانده که میشد انگیزههای منطقی برای این سوالها در نظر گرفت اما پارادایس تنها قصد داشته فیلمی در موقعیت کمدی باشد و مخاطب را بخنداند، اما از سوی دیگر عطشانی به درستی توانسته تناقضهای کلامی و موقعیتی را در جایگاه یک روحانی نشان بدهد، که این مسئله برای اولین بار در سینمای ما اتفاق افتاده، اگر رضا مارمولک در لباس یک روحانی درباره تناقضهای دینی حرف میزد اما حاج آقا فراستی فیلمِ پارادایس یک روحانی واقعی ست که حرفها و نگرش فکری اش فقط محدویت جغرافیایی دارد، او استاد سخت گیری در حوزه علمیه است اما زمانی که وارد آلمان میشود عملکرد او به سمت و سوی دیگری میرود و ایجاد پارادوکس افکاری میشود، حتی حرفهای حاج آقافراستی هم در جمع دانشجویان آلمانی هم طور دیگری است که بشدت شعاری به نظر میرسد شعارهایی که با عملکرد اخلاقی او منطبق نمیباشد، فیلمساز عقیده دارد که فیلمش دینی ست اما پارادایس یک فیلم ضد دین است که روحانی اش ثبات افکاری و گفتاری و موقعیتی ندارد،روحانی که بیشتر به سوءتفاهم شباهت دارد و نمیشود او را باور کرد، البته که این تناقض مهم در فیلم عطشانی به درستی رعایت شده،
عطشانی در این فیلم با زبان رسا اعلام کرده روحانیهای ما اگر از حجره و حوزه فاصله بگیرند و از مرز ایران خارج شوند تبدیل به انسانهای روشنفکر میشوند و زاویه ی نگرش شان به دین و مذهب تغییر میکند و شاید انعطاف پذیر شوند، عطشانی تمامی این مسائل را در فیلمش روایت کرده اما شکل این روایت کامل نیست، همه چیز در سطح و شعار مانده و عمقی وجود ندارد، به طور مثال اگر عطشانی شکل عشق و عاشقی محسن را حذف یا تغییر میداد یا اگر در دیالوگ نویسی تمرکز بیشتری میشد این امکان وجود داشت تا پارادایس هم فیلم مهمی مثل زیر نور ماه شود اما در شرایط کنونی پارادایس نمیتواند فیلم چالش برانگیزی باشد زیرا این فیلم میتوانست یک ایده ناب را دنبال کند اما عطشانی ترجیح داده پارادایس را در سطح نگه دارد و اساسا درگیر منطق نباشد، یک تناقض دیگر هم در فیلم احساس میشود که معلوم نیست منظور فیلمساز از پارادایس کجا بوده؟ آیا ایران بهشت است یا آلمان؟ شاید عطشانی تشخیص کاربردی این معنی را به عهده مخاطب گذاشته باشد.
پارادایس فیلم کاملی نیست اما جفنگ یا مبتذل هم نمیتواند باشد، این فیلم هم در کارنامه عطشانی چالشی را ایجاد نمیکند چرا که پارادایس هم مانند کاتیوشا در حد شعار و اِلمانهای سطحی مانده است، همانطور که گفته شد اگر فیلمنامه با تمرکز بیشتری نوشته میشد این امکان وجود داشت که پارادایس فیلم مهمی شود.
- افشین علیار