محتوای سریالهای شبکه خانگی در مسیر ابتذال
- شناسه خبر: 92802
- تاریخ و زمان ارسال: 1 شهریور 1404 ساعت 10:32

برخلاف آنچه برخی سازندگان این آثار ادعا میکنند، این سریالها صرفاً سرگرمکننده یا بازتابدهندهی واقعیت نیستند؛ بلکه بهمرور زمان، مفاهیمی را در ذهن مخاطب عادیسازی میکنند که پیشتر بهعنوان خطوط قرمز فرهنگی و ارزشی جامعه شناخته میشد. در این یادداشت به بررسی برخی ابعاد این جریان و خطرات نهفته در پسِ این سرگرمی به ظاهر بیضرر میپردازیم.
اگر نگاهی به سریالهای پرمخاطب شبکه نمایش خانگی در دو سه سال اخیر بیندازیم از زخم کاری گرفته تا یاغی، آکتور، شبکه مخفی زنان، پوست شیر و حالا شغال با چند الگوی ثابت روبهرو میشویم: قمار، مشروب، مصرف سیگار و مواد مخدر، قتل؛ بی بندوباری خانوادگی جز و عناصر دائمی روایتها هستند؛ نه بهعنوان یک معضل یا اشتباه، بلکه بخشی عادی و حتی جذاب از زندگی شخصیتها. روابط بین زن و مرد معمولاً خارج از چهارچوب شرعی و عرفی به تصویر کشیده میشود، بدون هیچ نقد یا پیامد منفی. استفاده از فضاهای لوکس، شخصیتهای بیهویت و دیالوگهای بیپرده در راستای ترویج سبک زندگی خاصی است که با واقعیت زندگی اکثریت مردم فاصله دارد.
این تکرارها تصادفی نیستند. در روانشناسی رسانه، مفهومی به نام «عادتدهی ناخودآگاه» وجود دارد. تکرار یک رفتار غیراخلاقی در قالب سرگرمی، حساسیت مخاطب را نسبت به آن کاهش داده و بهمرور آن را نرمال میکند. مسئله این نیست که چرا در یک سریال ایرانی صحنهی نوشیدن الکل یا پوکر دیده میشود؛ سؤال این است که چرا این موارد در اکثر سریالهای جدید در حال تکرار است؟ چرا جای خانوادههای سالم، روابط مشروع، دغدغههای انسانی یا فرهنگ ملی در این روایتها خالی است؟ واقعیت آن است که در این سریالها، نوعی سبک زندگی خاص و عمدتاً غربزده ترویج میشود: فردگرایانه، لذتمحور، بیقید نسبت به خانواده، زنمحور از منظر اغواگری، و مردمحور از زاویه خشونت یا طمع. این سبک زندگی چیزی جز نسخهبرداری از سریالهای خارجی نیست؛ با ظاهری ایرانی، اما با درونمایهای بیگانه.
پرسش بعدی، نقش نهادهای نظارتی و فرهنگی است. در گذشته گفته میشد صداوسیما بهخاطر سختگیریهای زیاد، باعث روی آوردن مردم به پلتفرمهای آنلاین شده است. حالا اما میبینیم که در همین شبکههای خانگی، بهدلیل نبود نظارت مؤثر یا تساهل بیشازحد، محتوایی در حال انتشار است که نهتنها با فرهنگ ایرانیـاسلامی سازگار نیست، بلکه حتی با قوانین رسمی کشور در تضاد است. نقش سازمان ساترا، وزارت ارشاد، یا حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در این میان چیست؟ آیا صرف کسب درآمد و جذب مخاطب، توجیهی برای چشمپوشی از ارزشهاست؟ آیا حریم خانواده و سلامت روان نوجوانان، ارزش محافظت ندارد؟
باید بدانیم که آثار فرهنگی، هرچند در لحظه سرگرمکنندهاند، اما در درازمدت بر ساختار ذهنی و ارزشی جامعه اثر میگذارند. نوجوانی که با تماشای سریالهای خانگی بزرگ میشود، روابط بیضابطه را «عادی» میپندارد، نسبت به نوشیدن مشروب یا خیانت حساسیتی ندارد، و سبک زندگی پرزرقوبرق را هدف موفقیت میبیند. از بین رفتن قبح گناه، نادیدهگرفتن حریم شرعی، فروپاشی بنیان خانواده، و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی، همه میتوانند ریشه در این بازنماییهای رسانهای داشته باشند.
نقد وضعیت موجود بدون ارائه راهحل بیفایده است. برای اصلاح این مسیر فرهنگی، چند گام اساسی باید برداشته شود: اصلاح قوانین نظارت بر محتوای نمایش خانگی؛ ممیزی پیش از انتشار باید با دقت و بر اساس شاخصهای فرهنگی و شرعی باشد؛ نه صرفاً در حد توصیه و چشمپوشی. ضعف در کیفیت تولیدات ارزشی باعث شده مردم به سمت محتوای ناسالم بروند. باید سریالهای حرفهای با محتوای سالم، جذاب و پرکشش تولید شود. دانشگاهیان، طلاب، رسانهها و کنشگران فرهنگی باید در نقد این فضا فعال شوند و اجازه ندهند با سرگرمیهای سطحی، ارزشها از بین برود. باید به نسل جدید یاد داد که هر آنچه در قاب میبینند، حقیقت نیست و لزوماً نباید الگویی برای زندگی باشد.
نمایش خانگی فرصتی بزرگ برای ارتقای فرهنگ عمومی است؛ اما این فرصت، در حال تبدیل شدن به تهدیدی پنهان است. وقتی مفاهیم انحرافی در قالب درامهای جذاب و پرزرقوبرق به مخاطب خورانده میشود، نمیتوان از نسل آینده توقع پایبندی به ارزشها داشت. امروز باید بههوش بود؛ فردا ممکن است دیر باشد.
مهدی احمدی / مدیرمسئول

