تئاتر شبیه سفر به «شمال» است!
- شناسه خبر: 19873
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۶

هنرمندنیوز: با مرتضی خالقی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، گفتگو داشته ایم که با هم می خوانیم.
آشنایی من با شما از تئاتری به نام «دیوان تئاترال» نوشته استاد « محمود استاد محمد » بود، چرا نمایش های ایرانی دیگر اجرا نمی شود؟
درود بر روح استاد محمود استاد محمد که یکی از طلاهای تمام عیار نویسندگی، کارگردانی و بازیگری عرصه تئاتر این کشور بود که ما از داشتن این گنج محروم شدیم، من سال هشتاد و نه این کار را اجرا کردم و افتخاری بود برای من که در رزومه کاری ام دو کار از این هنرمند بزرگ داشته ام ، یکی « دیوان تئاترال » و دیگری « سپنج رنج و شکن » که هر دو به کارگردانی احسان حاجی پور عزیز اجرا رفت که به من لطف و اعتماد کرد و دو نقش خیلی سخت را به من سپرد، ماجرایی که وجود دارد این است که تکنولوژی را خارجی ها به سمت ایران هدایت کرده اند و با هجوم این تکنولوژی آنها سردمدارن این قضیه هستند و غذای فرهنگی این تکنولوژی را تامین می کنند، به خاطر همین است که جوانهای تئاتری یواش یواش به سمت این رفته اند که از نمایشهای غربی استفاده کنند، همچنین با از دست دادن محمود استاد محمد، مرتضی احمدی و نبود بزرگانی مثل استاد بهرام بیضایی که می تواند مردم را با تئاتر سنتی آشتی دهند، ما دیگر کسی را نداریم که نمایش ایرانی خوب خلق کند در نتیجه آرام آرام نمایشهای ایرانی « دِمُده » شد و باعث شد ترجیح مخاطب نمایشنامه های خارجی باشد، حتی اگر یک نمایش اسم فرنگی داشته باشد بیشتر مخاطب را به سمت سالن می کشاند.
با آقایان بهزاد فراهانی و مسعود دلخواه که صحبت می کردم هیچ آینده ای برای این همه فارغ التحصیل تئاتر نمی دیدند اما آقای هادی مرزبان نظرشان این نبود، شما به عنوان یک جوان تئاتری با کدام بیشتر موافقید؟
به نظر من اگر ما ورودی دانشجوهای تئاتر را هزار نفر در نظر بگیریم، در پایان سال ما پنجاه نفر تئاتری داریم و نهصد و پنجاه نفر تبدیل می شوند به مخاطبهای تئاتر از هر نوع، هر کدام می روند سمت پیشه ای ولی آن جذابیت و گیرایی که صحنه دارد را هیچوقت فراموش نمی کنند، من با اطمینان این حرف را می زنم که هر کس فقط یک بار طعم صحنه را چشیده باشد، هیچوقت نمی تواند از آن جدا شود، شاید تماشاچی شود، شاید نویسنده، شاید کسی که آثار را بخواند و شاید کسی که دوستانش را دعوت کند به تماشای تئاتر، آنها هیچوقت از تئاتر جدا نمی شوند، بزرگترین چیزی که به دانشجوهای تئاتر آسیب می زند این است که هدایت درستی وجود ندارد.
استاد مشایخی می گفتند در سینما خیلی «باب» شده که پول می دهند و نقش می خرند، این موضوع چقدر در تئاتر وجود دارد؟
همه جا ممکن است رابطه ها جای اخلاق مداری قرار بگیرند، در سینما اتفاق می افتد اما در تئاتر به آن شکل نیست چون در تئاتر هیچ رابطه ای نمی تواند جای تکنیک بازیگری قرار بگیرد، به خاطر اینکه شما نفس با نفس کنار تماشاچی هستید و تماشاچی با شما شوخی ندارد، اگر بیان شما ایراد داشته باشد تماشاچی سالن را ترک و بلیت نمایش را پاره می کند، حالا درست است که این در ایران خیلی مد نیست اما در فرانسه خیلی عرف است که تماشاچی حتی پول بلیتش را پس می گیرد، اما در ایران تماشاچی می تواند دهان به دهان به گوش همه برساند که مثلا این تئاتر کارگردانش بد است یا این بازیگر با رابطه و پول آمده و بازی می کند، بسیاری از چهره های تلویزیونی با پول وارد تئاتر می شوند و شکست می خورند، تئاتر یک مادر عاقل و خردمند و بی رحم است و کسی را که برای او نباشد تحمل نمی کند.
تئاتر در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟ مثل خیلی ها به آن به عنوان شغل دوم نگاه می کنید؟
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم، وگرنه ز کینه دشمن به جان رسد کارم، قطعا همه آدمها از همدیگر سوال می پرسند که چه چیزی بیشتر از همه خوشحالت می کند؟ برای من بهترین حس و ناب ترین حس زندگی لحظه ای است که روی صحنه هستم، لحظه ای که به عنوان بازیگر در نقش فرو رفته خودم فضا و مکان را فراموش می کنم که آن صحنه را خلق کنم تا تماشاچی با من همراه شود، این چیزی است که به خاطر آن حاضرم از همه چیز بگذرم، اجرا برای من شغل دوم نیست، نفس کشیدن است، اجرا برای من سفر به شمال است.
تجربه کارگردانی هم داشتیه اید، چقدر متفاوت است با بازیگری؟
کارگردانی یک کار پدرانه است، یعنی شما خلق می کنید و از بازیگری چند پله بالاترهستید، شما وقتی کارگردان هستید باید طراحی صحنه بلد باشید، طراحی لباس بلد باشید، نویسندگی و بازیگری بدانید، حس را بفهمید و بدانید بازیگر شما وقتی می خندد چرا می خندد، کارگردانی یعنی پدر بودن اما بازیگر یعنی سردار بودن، بازیگر یک جنگنده است که هر لحظه باید مواظب همه چیز باشد اما یک کارگردان باید حواسش به تفکر ارتش روبرو باشد و ارتش روبرو کسی جز «تماشاچی» نیست، کارگردان خوب می داند چه نمایشی را در چه لحظه ای در کجای شهر و در چه فصلی روی صحنه ببرد که مخاطبش را از دست ندهد.
با توجه به صدای خوبتان «دوبله» کجای فعالیت های شما قرار دارد؟
من نزدیک هفت سال در رادیو به عنوان گوینده حضور داشته ام اما ماجرایی که وجود دارد اساسا اینکه یک بازیگر و گوینده نمی تواند دوبلور خوبی باشد، هنر دوبله خیلی تفاوت دارد با گویندگی و من فکر می کنم استعداد خودم را در زمینه گویندگی، اجرا و بازیگری بیشتر تجربه کرده ام، در زمینه دوبله خیلی دوستان خوبی دارم، دوبله خیلی هنر شریفی است، دوبله یعنی خلق یک کاراکتر با صدا و من این را در تئاتر کاملتر اجرا می کنم، یعنی خلق یک کاراکتر با بدن، صدا، میمیک و تمام اینها، در تئاتر یک نوزاد نوپا را برای خودم خلق می کنم و این برای من خیلی جذابتر است.
عباسعلی اسکتی