مسابقهای هیجانانگیز با شرکتکنندگانی خسته!
- شناسه خبر: 12185
- تاریخ و زمان ارسال: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۰

به گزارش هنرمندنیوز، مطالب پیش رو قسمتی است از یادداشت عباس کریمی عباسی – نویسنده و روزنامهنگار – درباره ویژگیهای رئالیتیـ شوها و به طور خاص برنامه «هفت روز و هفت ساعت» سعید ابوطالب است که در ایام نوروز از شبکه مستند سیما بازپخش شد.
کریمی عباسی در ابتدای این یادداشت با ارائه توضیحی درباره رئالیتی شوهای تلویزیونی، نوشته است:
«مسابقه همانطور که از نامش پیداست سبقت گرفتن از یکدیگر است و این به خودی خود یعنی هیجان و ضربآهنگ سریع. نتیجه مسابقه هم همان انگیزه ای است که هم شرکت کنندگان و هم بینندگان را تا انتها در مسابقه نگه میدارد. حالا اگر همین مسابقه با رسانهای چون تلویزیون همراه شود مخاطب آن دیگر یک مخاطب حاضر در میدان نیست و به تعبیری باید ماجرا را به صورت یکسویه دنبال کند مگر این که امکان تماس با برنامه و شرکت در آن را داشته باشد. پس اگر مسابقه تلویزیونی در تعریف امروزی یک رسانه گرم قلمداد شود و امکان ارتباط دوسویه با مخاطب وجود داشته باشد با یک نوع مخاطب و نیازهای ویژه او در قیاس با مسابقه طرف هستیم و اگر مسابقه غیرزنده و ضبط شده و به اصطلاح پخش سرد داشته باشد با نوعی دیگر از مخاطبپذیری روبرو هستیم.»
کریمی عباسی در ادامه این یاداشت ضمن یادآوری ویژگیهای کلی مستند ـ مسابقهها، نکات مثبت و منفی مستند ـ مسابقه «هفت روز و هفت ساعت» را بر شمرده است.
او مسابقه تلویزیونی «هفت روز و هفت ساعت» را جزو گروه دوم مسابقهها یعنی مسابقات پخش سرد قرار داده و آورده است: مسابقه «هفت روز و هفت ساعت» که در ایام نوروز از شبکه مستند سیما پخش شد، در دسته دوم قرار میگیرد که امکان حضور و شرکت مخاطب در آن نیست و از این رو تولیدی سختتر و ارتباطپذیری مشکلتری با بیننده خود دارد و باید دید که طراحان آن در این زمینه موفق بوده اند یا نه. از این منظر به بررسی این مسابقه میپردازیم که در دو کشور ایران و لبنان برگزار و تصویربرداری شده است.»
کریمی عباسی در ادامه یاداشتش این برنامه را در محورهای زیر بررسی کرده است:
– چهرههای مجبور!
او به حضور تعدادی از هنرمندان شرکتکننده در این مسابقه که به نظر میآید تمایل چندانی برای شرکت در آن نداشتند انتقاد کرده و نوشته است: «دغدغه اصلی هر برنامه ساز تلویزیونی این است که چگونه بیننده را پای تلویزیون بکشاند و مهمتر از آن این که تا پایان برنامه او را حفظ کند. در تولید سریال تمهیداتی وجود دارد که از حوصله این متن خارج است اما میتوان به برخی از آنها که حضور مشهود دارند اشاره کرد.
یکی از این موارد که به شدت در شو-رئالیتیها وجود دارد حضور چهرههای شناخته شده در هنر، ورزش، سرگرمی و گاه سیاست و اقتصاد و اندیشه و ادب است. در این میان بازیگران، خوانندگان و فوتبالیستها گوی سبقت را از هم ربودهاند و این مسابقه نیز از این تمهید استفاده کرده است.
متاسفانه بیشتر انتخابها درست به نظر نمیرسند و کافی است به چهرههای افسرده و خسته بیشتر سلبریتیهای حاضر نگاه کنید و تضاد مشهود آن را با حال و هوای مسابقه و هیجانی که باید داشته باشد ببینید. جدا از علیرام نورایی که هم فیزیک مناسب و هم حضور موثری دارد و هیجان لازم را به مسابقه میدهد سه بازیگر و یک خواننده حاضر انگار به جبر وارد مسابقه شده اند و حتی برخی از آنها وقتی همگروهی آنها تلاش می کنند به آنها اعتراض میکنند که خسته شده اند و آرامتر پیش بروند!
این که چهرهها می توانند جذابیت زیادی برای جذب مخاطب داشته باشند انکار نشدنی است اما این چهرهها ابتدا باید با مسابقه تناسب داشته و مهارت نسبی را برای شرکت دارا باشند و سپس از میان آنها بهترینها انتخاب شوند که متاسفانه این اتفاق در این مسابقه نیفتاده است.»
– تشویق به گردشگری
کریمی عباسی یکی از نکات مثبت «هفت روز و هفت ساعت» را تشویق به گردشگری عنوان کرده و آورده است: «مسابقه تصویربرداری خوبی دارد و در کنار تدوین مناسبی که با موسیقی خوب به تصاویر هیجان لازم را می دهد و جور کندی برخی شرکت کنندگان را میکشد تا ضربآهنگ کار از ریتم مناسب نیفتد، لانگشاتهای زیبایی از مناظر کشور را به تماشا میگذارد که بیننده را تشویق به سفر و گردشگری در آنها میکند.
انتخاب مناطق در ایران و لبنان با هوشمندی انجام شده و با بخشهای مختلف مسابقه تناسب لازم را دارد.
تنوع جغرافیایی بخشهای مختلف مسابقه هم باعث می شود تا مخاطب در هر بخش به منظره تازه ای برخورد کند و با مسابقه جدیدی که برایش تازگی دارد روبهرو شود و همین موضوع او را به عنوان تماشاگر بخشهای مسابقه تا پایان در پای تلویزیون نگه دارد.»
– توجه به جزئیات
در این یادداشت توجه به جزئیات هم نکته مثبت این مستند ـ مسابقه عنوان شده و در ادامه آمده است: «علیرغم محدودیتهای تصویربرداری در برخی مراحل به دلایل مختلف محدودیت فضا، نور، گستردگی و پراکندگی شرکتکنندگان، توجه به جزئیات باعث شده که این موارد کمتر دیده شوند.
برخی از این جزئیات هنری هستند و در ساختار رعایت شدهاند که ذکر تعدادی از آنها در سطور بالا رفت. اما نکته مهمتر موارد محتوایی هستند که لابلای مسابقات و در میان دیالوگها شکار شده و در زمان مناسب خود به صورتی غیرشعاری و غیرسفارشی به مخاطب ارائه می شوند و از این رو تاثیرگذار هستند. توجه روحیه تیمی، اصرار بر رفتار درست اجتماعی، مرز بین حریم خصوصی و حریم انسانی و مسائلی از این دست با تدوین درست اتفاقات و صحبتهای ضبط شده مستند بدون اشاره مستقیم به نقد افراد حاضر و دلایل شکست فردی و در تعاقب آن جمعی منجر می شود.
برای مثال دیر کردن یکی از اعضای گروه و پاسخ ندادن به تلفن همگروهش شاید موضوعی نه چندان مهم به نظر برسد اما در مسابقه می بینم که آن تیم را تا مرز حذف می رساند. یا وقتی از یکی از شرکت کنندگان پرسیده می شود که اگر برنده شوید با جایزه چه میکنید او می گوید «اگر من برنده شوم…» که نشانه از روحیه فردگرایی و نبود روحیه تیمی در اوست.»
او در ادامه به حضور محمدرضا زائری در این پروژه اشاره کرده و گفته است: البته با درج نام محمدرضا زائری در تیتراژ اگر این توجهات دیده نمیشد جای تعجب داشت.
– تجربهای خوب برای برنامه بعدی
کریمی عباسی در پایان یادداشتش نوشته است: «سعید ابوطالب کارگردان مجربی در زمینه مستند و مسابقات اینچنینی است و قبل از این مسابقه نیز تجربیاتی داشته است. در مسابقه ای با نام فرمانده، تاکید بر استقامت، سرعت عمل، تیزبینی، تصمیمگیری قاطع و مواردی از این نظر بود که در میدان نبرد حرف اول را میزند. اینبار نیز این موارد به گونه ای دیگر در مسابقه وجود داشتند اما برخی از شرکت کنندگان – با وجود آگاهی نگارنده از اصرار بر این که شرکتکننده یک فرد عادی جامعه باشد – دارای ظرفیت لازم برای شرکت نبودند و این موضوع بهتر است در کارهای بعدی مورد توجه قرار گیرد تا جای ایجاد هیجان و تعلیق و ریتم سریع شاهد برخی صحنه های کسل کننده – هرچند واقعگرایانه و مستند – نباشیم چرا که مخاطب امروزی حتی در برنامه های مستند به دنبال فرار از واقعیتهای روزمره و تکراری است و دنبال هیجان و چیزهای تازه است.