نقدی بر فیلم شکارچی
- شناسه خبر: 5578
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۳۵

هنرمندنیوز: سی و یک سال پیش بود که اولین فیلم از سری فیلمهای شکارچی (Predator) با بازیگری “آرنولد شوارتزنگر” به روی پردههای سینما رفت، فیلمی که تا دههها بعد از اکران هنوز هم حس ترس و دلهره را به مدد جلوهای ویژه خوب و جدید آن زمان و صداگذاری فوق العاده فیلم و داستان جدید به بیننده القاء میکند… برای اولین بار موجود فرازمینی که به زمین آمده و برای تفریح دست به شکار وکندن پوست انسان میزند و در کنار اسلحههای مخوف و مخرب خود به انواع سیستمهای بینایی نیز مجهز میباشد. این فیلم که رتبه ۸.۷ را از سایت IMDB گرفته توانسته بود تنها در امریکا نزدیک به ۶۰ ملیون دلار فروش داشته باشد چیزی که در حدود چهار برابر هزینهای است که برای تولید این فیلم استفاده شده بود…
پس از سه سال انتظار بالاخره در سال ۱۹۹۰ شماره ۲ این فیلم به روی پردههای سینما رفت که متاسفانه به خاطر عدم حظور چهرهای فیلم قبلی و نداشتن داستان قوی نتوانست انتظارات هواداران این فیلم را برآورده کند. داستان این سری هم همانند سری قبلی این فیلم بود با این تفاوت که اینبار داستان در وسط شهر لس آنجلس اتفاق افتاده بود و قهرمان فیلم یا چهره مخالف شکارچی یک مامور بازنشسته اداره پلیس بود..
پس از آن بود که بعد از چهارده سال وقفه در سال ۲۰۰۴ میلادی بار دیگر شکارچی با داستانی جدیدتر و جذابتر و البته با بازیگرانی جدید به روی پردههای سینماها رفت. داستان این سری مربوط به همکاری شکارچیها و انسان بر علیه موجود مخوفتری بود که انسان و شکارچی را مورد حمله خود قرار میداد و از بین میبرد و هیچکدام چه انسان و چه شکارچی از دست پنجههای تیز او در امان نبودند. و دشمن جدید کسی نبود جز “بیگانه” (alien) از سری فیلمهای به کارگردانی “ریدلی اسکات” (Ridley Scott) که با زیرکی خاصی به سری داستانهای شکارچی آمیخته شده بود و توانسته بود به کمک کارگردانی و نوسیندگی ماهر و استفاده بهینه تر از جلوههای ویژه انتظارات مخاطبان را از فیلم برآورده سازد و فروشی معادل هشتاد ملیون دلار در امریکا را برای کمپانی تهیه کننده اش به ارمغان بیاورد.
پس از این موفقیت بود که شش سال بعد در سال ۲۰۱۰ بار دیگر شکارچی با داستانی جدید و بازیگری بازیگرانی چون “آدرین برودی” (Adrien Brody) و “لارنس فیشبورن” (Laurence Fishburne) و “آلیس براگا” (Alice Braga) و به کارگردانی “نیمرود آنتال” (Nimród Antal) به روی پردههای سینما رفت. داستان این فیلم نیز برعکس داستانهای قبلی بود به این شکل که انسانهایی که معمولا از طبقه مجرمین و قاتلان جامعه بودند توسط اشخاصی یا وسیلهای ناشناخته به محیطی که همانند جنگل شبیه سازی شده بود فرستاده میشدند تا شکارچیها بتوانند با شکار آنها تجربه کافی در شکار کردن انسان را به دست بیاورند و داستان فیلم هم به گونهای تمام شد که بیننده را در انتظار شماره بعدی فیلم و اینکه چه چیز یا چه کسی قهرمانان فیلم را به این جزیره آورده بود نگه میداشت.
و حالا پس از هفت سال از انتشار آخرین فیلم از این سری و پس از سه ماه نشان دادن تریلرهای مختلف از فیلم بالاخره فیلم جدید به روی پردههای سینماها رفت. اینطور که از دیدن تریلرها برداشت میشد داستان فیلم اینگونه به بیننده القاء میشد که فعال شدن سفینه فضایی شکارچیان و آمدن آنها به زمین در اثر اشتباه یک کودک و بازی کردن او با یکی از فرستندههای شکارچیان بوده که در این حین نمونه دیگری از شکارچیان بزرگتر را نیز به سمت زمین فراخوانی کرده است.اما متاسفانه داستان فیلم کاملا ضعیف و صحنههای اکشن کاملا کلیشهای و بازیگری بازیگران نا آشنا، تمام انتظارات برای دیدن این فیلم را برای طرفداران بر باد داد.
داستان فیلم بر اساس تعقیب و گریز دو سفینه فضایی شروع میشود که باعث سقوط یکی از آنها در سیاره زمین میشود سپس داستان اینگونه ادامه پیدا میکند که گروهی از زندانیان نظامی که یکی از آنها نقاب و مچبند یکی از شکارچیان را هنگام سقوط سفینه برداشته و تا حدودی کار با آن را نیز یاد گرفته میخواهند برای انتقام، شکارچی فضایی را شکار کنند در حالیکه شکارچی هم به دنبال وسایل خود میگردد که نظامی مذکور آنها را توسط پست!!! به خانه خود فرستاده و در آنجا بچه شش هفت ساله و فوق فوق تیزهوشش روش کار با آن وسایل را یاد میگیرد و بعد از یادگیری از آنها به عنوان لباس جشنهالووین استفاده میکند!!…
ایکاش کارگردان و تهیه کننده فیلم به همان داستان دروغین که در تریلرها نشان داده بودند اکتفا میکردند و فیلم را با صحنههای کلیشهای وقابل حدس زدن مثل نشان دادن هوش فوق سرشار بچه شش هفت ساله در ابتدای فیلم با مرتب کردن ۴ میز شطرنج بهم خورده و اینکه آنقدر تعقیب چنین موجوداتی مثل تعقیب کردن یک روباه یا سگ
در خیابان میتواند ساده باشد از بین نمیبردند. یا حداقل ادامه فیلم قبلی را میساختند و معمای آوردن انسانها به یک جزیره ناشناخته برای طعمه شکار شدن را روشن میکردند..
در ضمن اضافه شدن دو سگ فضایی به فیلم و از بین رفتن یکی از انها و رام شدن دیگری با شلیک میخ داخل سرش !!! و جلب انسانها شدن نیز خالی از لطف نیست.
فیلم نکات ضعف بسیاری دارد و در کنار داستان ضعیف و بازیگری غیر طبیعی یا بیش از حد ریلکس بودن بازیگران در مقابله با یک ابر موجود فضایی، و با گرفتن امتیاز ۵.۵ از سایت IMDB که کمترین امتیاز کسب شده برای سری فیلمهای شکارچی میباشد میتواند لکهای سیاه در کارنامه این سری فیلم باشد.
داستان فیلم با هدیه گرفتن زمینیان به یک مچبند از شکارچیان که همانند لباس فیلم “مرد آهنی” (Iron man) تمامی بدن شخص را از مچ تا سر و پا در بر میگیرد و تبدیل به ابر سلاحی برای ازبین بردن شکارچیان میشود خاتمه پیدا میکند…
اینکه چرا باید یک شکارچی از ابتدای فیلم تلاش کند که یک ابر سلاح کشنده نسل خودش را به زمینیان اهداء کند و اینکه چرا از ابتدای فیلم در حال از بین بردن انسانهایی که میبیند هست نیز جای بسی تفکر است.
این فیلم در تاریخ چهاردهم سپتامبر سال ۲۰۱۸ مصادف با بیست وسوم شهریور سال ۱۳۹۷ به روی پردههای سینماها رفت و با بودجه تقریبی هشتاد و هشت میلیون دلاری توانسته تا کنون پنجاه و یک میلون دلار از هزینه خود را از طریق گیشهها بازگرداند.
- پیام تندرو