نقدی بر چرخه برنامههای تکراری تلویزیون در ایام شهادت معصومین(ع)
- شناسه خبر: 95559
- تاریخ و زمان ارسال: 16 آذر 1404 ساعت 10:35

هنرمندنیوز : یادداشت | مهدی احمدی، مدیرمسئول؛ با فرا رسیدن ایام شهادت معصومین(ع)، چرخهای تکراری آغاز میشود؛ چرخهای که دیگر برای مخاطب نه غافلگیرکننده است و نه حتی قابل تحمل. در روزهایی که انتظار میرود رسانه ملی ترکیبی سنجیده، تازه و متناسب با حالوهوای مناسبتها ارائه کند، اغلب با کنداکتوری مواجه میشویم که بیشتر از آنکه حاصل برنامهریزی باشد، نشانهای از کمبود محتوا، بیانگیزگی مدیریتی و نگاه حداقلی به نقش رسانه است. حذف یا توقف سریالهای طنز در ایام شهادت معصومین قابل درک است و بخش زیادی از جامعه نیز این احترام را ضروری میداند؛ مسئله اصلی آنجاست که بهجای ایجاد جایگزینهای جذاب، مخاطب با تکرارهای خستهکننده و چندینباره برنامهها و سریالهایی مواجه میشود که گویی سالهاست از چرخه بازپخش خارج نمیشوند. پرسش چنین روزهایی روشن است: چرا رسانهای با این وسعت، بودجه و ادعا، در ایام مناسبتی اینقدر دست خالی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید کمی عمیقتر به ساختار تولید در رسانه ملی نگاه کرد. بسیاری از مناسبتهای تقویمی، از جمله ایام سوگواری معصومین، سالهاست که در تقویم ثابتاند و هر مدیری از ماهها قبل از زمان دقیق آنها آگاه است. بنابراین نبود برنامههای جایگزین، نتیجه غافلگیری نیست؛ بلکه نتیجه برنامهریزی نکردن است. تلویزیون در سالهای اخیر بهجای سرمایهگذاری بر تولیدات مناسبتی باکیفیت، بیشتر انرژی خود را صرف پخش مجموعههای طنز یا مسابقات سرگرمکننده کرده و این تولیدات را به ستون اصلی جذب مخاطب تبدیل کرده است. وقتی این ستون در ایام عزاداری برداشته میشود، خلأ آشکار میشود. نبود محتوای جدید مناسبتی باعث میشود مدیران شبکهها ناچار به پر کردن کنداکتور با تکرارهای متعدد شوند؛ تکرارهایی که نه تنها جذابیتی ندارند، بلکه گاه برای مخاطب نوعی بیاحترامی بهحساب میآید؛ زیرا نشان میدهد تلویزیون حتی برای این چند روز هم محتوای تازه آماده نکرده است.
مسئله دیگر این است که استقلال ژانری تلویزیون طی سالها بهشدت کاهش یافته است. زمانی شبکهها برای ایام خاص قالبهای خاص داشتند: مستندهای پرخرج، گفتوگوهای کارشناسی، نمایشهای رادیویی و تلویزیونی، برنامههای تعاملی با مخاطب و حتی فیلمهای تلویزیونی با موضوعات معنوی. اما امروز تنوع قالبها کمتر شده و تولیدات جدید بیشتر به برنامههای ترکیبی و سریالهای طنز محدود شده است. نتیجه آنکه در مناسبتهایی که محتوای طنز حذف میشود، شبکهها چیزی برای جایگزینی ندارند. این ضعف ساختاری را نمیتوان با دو یا سه ویژهبرنامه زنده جبران کرد؛ زیرا این نوع برنامهها اغلب کلیشهای، کمسوژه و مشابه یکدیگرند و معمولاً از جذابیت کافی برای ایجاد همراهی مخاطب برخوردار نیستند.
عامل دیگری که نمیتوان از آن چشم پوشید، مسئله فرسودگی و محافظهکاری ساختاری در رسانه ملی است. بسیاری از مدیران از تولید محتوای جدید و خلاقانه برای مناسبتهای مذهبی واهمه دارند؛ گویی هر شکل جدیدی از روایت، با خطر سوءتفاهم یا نقد مواجه میشود. نتیجه این محافظهکاری، تکرار کلیشههایی است که سالهاست مخاطب را خسته کرده و دیگر کارکرد تربیتی یا معنوی ندارد. وقتی برنامهساز میداند هر تجربه تازهای ممکن است نقدهای سنگین، حاشیه یا دردسر مدیریتی داشته باشد، ترجیح میدهد دست به تولید تازه نزند و همان قالبهای امتحانشده را هزار بار تکرار کند. این رفتار، حاصل کمبود استعداد نیست؛ بلکه نتیجه ساختاری است که اشتباه را تنبیه میکند اما جسارت را پاداش نمیدهد.
از سوی دیگر، رفتار مخاطب نیز تغییر کرده است. امروز بخش بزرگی از مردم در کنار تلویزیون، از پلتفرمهای آنلاین استفاده میکنند و محتواهای روزآمد، متنوع و کششدار را ترجیح میدهند. تلویزیون اگر نتواند در چنین فضایی برنامههای مناسبتی باکیفیت عرضه کند، محکوم به دیدهنشدن خواهد بود. پلتفرمها در مناسبتها معمولاً دست به تولید محتوای اختصاصی نمیزنند، اما دستکم دچار وقفه در محتوا نیستند؛ سریالها ادامه مییابد، آرشیو گسترده است و مخاطب با مشکل «جایگزین نامناسب» مواجه نمیشود. در مقابل، تلویزیون که خود را رسانه اصلی کشور میداند، از تأمین یک منبع محتوای تازه در روزهای محدود عزاداری ناتوان است؛ این ناتوانی طبیعی است که به بیاعتمادی مخاطب و کوچ او به رسانههای دیگر منجر شود.
نکته قابل تأمل دیگر این است که برنامهسازی مناسبتی الزاماً هزینهبر نیست. گاهی یک گفتوگوی عمیق، یک گفتوگوی تاریخی جذاب، یک مستند خوب درباره شخصیتهای دینی، یک روایت کمتر شنیدهشده از تاریخ اسلام یا حتی یک بسته هنری خوشساخت میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای سریال طنز باشد. مشکل این نیست که ابزار وجود ندارد؛ مشکل این است که اراده برای استفاده خلاقانه از ابزارها دیده نمیشود. همانطور که برخی شبکههای برونمرزی یا حتی شبکههای اینترنتی مستقل با بودجههای بسیار اندک نمونههای موفقی در این زمینه ارائه کردهاند، رسانه ملی نیز میتواند با تغییر رویکرد، تنوع قالب و اعتماد به نیروهای خلاق، محتواهای جذاب و درخور شأن مناسبتها تولید کند.
این چرخه تکراری نشان میدهد که تلویزیون بهجای قرار گرفتن در موقعیت «پیشتاز»، در موقعیت «مفعول» قرار گرفته است؛ یعنی نه از روی انتخاب، بلکه از سر ناگزیری برنامه میسازد. مخاطب هم دقیقاً همین بیبرنامگی را حس میکند. وقتی در روزهای عزاداری تنها با تکرار مواجه میشود، احساس میکند رسانه بهجای احترام به مناسبت، بهنوعی از مسئولیت فرار کرده است. احترام واقعی زمانی شکل میگیرد که رسانه تلاش کند بهترین محتوای ممکن را برای این روزها فراهم کند، نه اینکه کنداکتور را با تکرار پر کند و نام آن را «مناسبت» بگذارد.
در نهایت باید پذیرفت که مسئله نبود برنامههای مناسبتی جدید، نه نتیجه کمبود بودجه است، نه کمبود نیرو، نه محدودیت زمانی؛ بلکه نتیجه نگاه سطحی به مناسبتها و نبود سیاستگذاری بلندمدت در تولید است. اگر تلویزیون میخواهد مخاطب را حفظ کند، باید مسیر دیگری انتخاب کند: برنامهریزی از ماهها قبل، اعتماد به نیروهای جوان، جسارت در استفاده از قالبهای تازه و رهایی از تکرارهای بیپایان. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود ایام شهادت معصومین، بهجای تبدیل شدن به روزهای رکود رسانهای، به فرصتی برای تولید محتوای ارزشمند و اثرگذار بدل شود؛ محتوایی که نه تنها حرمت مناسبت را حفظ کند، بلکه شأن رسانه ملی را نیز بالا ببرد.
