کمدی سیاسی موفق
- شناسه خبر: 5689
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۶ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۰۹

هنرمندنیوز: مارموز جدیدترین فیلمِ کمال تبریزی فاکتورهای مهمی برای جذابیت دارد، تبریزی با استفاده از ژانرِ کمدی توانسته فیلم سیاسی بسازد، البته میشود مارموز را این گونه هم تعریف کرد یک فیلم کاملا سیاسی که با لحن کمدی روایت میشود، تبریزی در ساخت این گونه فیلمها تخصص خاصی دارد و میتواند از کمدی برای مسائل بحرانی استفاده کند،تبریزی همیشه لحن کمدی را در فیلمهایش حفظ کرده اما هیچ گاه در فیلمهایش صرفا از کمدی استفاده نابجا نکرده است، در مارموز هم همین گونه پیش رفته فیلمی که در وهله نخست سیاسی ست اما در موقعیتهای کمدی، اساسا همیشه سیاست با لحن کمدی منطبق تر است بهترین کمدیهای جهان هم همین گونه ساخته شده اند، کمدی با نقد سیاستهای روز جامعه در موازات هم جلوه ی بیشتری دارند و میتواند چالش برانگیز باشند،
فیلم مارموز با همین شیوه ی روایی ساخته شده البته که مارموز به شدت مدیون نویسنده فیلمنامه است، آیدین سیار سریع طنزنویس و روزنامه نگار به اندازه و به قاعده در نگارش فیملمنامه سنگ تمام گذاشته است و سعی بر این داشته با زبان و لحن کمدی به سیاستهای غلط جامعه بپردازد، نوشتن فیلمنامهای مثل مارموز بسیار سخت است مانند راه رفتن لبه ی تیغ، زیرا همسان سازی کمدی با سیاست اگر در چارچوب استانداردهای تعریف شده نباشد ممکن است فیلم به هدف نهایی نرسد اما در مارموز تمامی این استانداردها تا حدودی رعایت شده، ما با فیلم کمدی طرف هستیم که شخصیت، روایت، لحن و موقعیت دارد، جذابیت فیلم اگر چه اتفاق مرسومی است که همیشه در کمدیهای این چنینی رخ میدهد اما کنترل این اتفاق هم میتواند سخت باشد، گیر افتادن یک شخصیت در موقعیت اشتباه در کمدی همیشه جذاب بوده و همین اتفاق برای قدرت صمدی در مارموز رخ میدهد، قدرت که از فعالان خودجوش و تند رو است و خیلی دوست دارد نماینده مجلس باشد در یک موقعیت اشتباه قرار میگیرد،نکته جذابی که در این گونه از فیلمها وجود دارد احمق بودنِ شخصیت اصلی ست به طوری که مخاطب با علمِ اینکه میداند این فیلم کمدی ست اما از احمق بودن شخصیت اصلی لذت میبرد و همین باعث کمدی بودن شخصیت و موقعیتهای بوجود آمده میشود، همان طور که میدانیم آدمهای فیلمهای کمدی همیشه از درصد هوشی کم برخوردار هستند برای همین است که آدمهای سیاسی در فیلم مازمور یا هر فیلم سیاسی دیگر برای ما جذاب تر میشود، کمال تبریزی در پرداخت موضوعی راه را درست رفته زیرا که نقد اجتماعی همیشه با کمدی بیشتر جواب میدهد، دیالوگها یا موقعیتهایی که در کمدی پیش میآید تاثیر گذاری اش بیشتر است، به طور مثال قدرت صمدی که همان سکانسهای اول هویت و عملکردش در حوزههای مختلف لو میرود برای مخاطب خنده بوجود میآورد حالا در چند سکانس جلوتر این شخصیت وارد یک موقعیت اشتباه میشود که خودش هم از آن بی خبر است، بی خبر بودن قدرت از جایگاهی که دارد و تندرو بودن او پیام آور حرفهای جدی اجتماعی و سیاسی ایران است، کمدی بودن فضای فیلم باعث میشود حرفهای قدرت برای مخاطب خنده آور باشد اما همین حرفها کاملا جدی و دراماتیک است، اساسا فیلمهای کمدی سیاسی شاید در نگاه اول جنبه ی خنده آوری داشته باشند اما موضوعیت اصلی فیلم کاملا دراماتیک و متفکرانه یا کمدی تلخ است، مارموز به درستی جناحها و تغییر رنگها و مصلحت اندیشی را نشان میدهد، این فیلم نشانی از تفکر اشتباهِ آدمهای سیاسی را به تصویر کشیده است، نکته ی مهمی که در محتوای این فیلم وجود دارد این است که سیاسیها در راس کشور هیچ نگاهی به مردم ندارند و همگی برای بدست آوری قدرت از روی یکدیگر عبور میکنند در هیچ جایی از فیلم در هیچ دیالوگی کسی حرف از مردم نمیزند، قدرت به هرطریقی میخواهد به مجلس ورود پیدا کند از سوی دیگر وثوق با حیله و ظاهرسازی نگران موقعیت خودش است این جاه طلبی ادامه پیدا میکند تا معاون و رییس و وزیر، اما این وسط فقط قدرت صمدی است که فارغ از تفکر و نگرش سیاسی که حتی نمیتواند واژههای سیاسی را تلفظ کند در جایگاه اشتباه دست و پا میزند، اما فیلمساز هدفش از خلق شخصیتی مثل قدرت یا سایر شخصیتها نقد سیاسی بوده و این هدف تا حدودی به نتیجه رسیده است،
کنایه گویی شخصیتهای فیلم اگر چه در بعضی از نقاط تبدیل به شعار شده است اما این شعارها در قالب و چارچوب سینمای کمدی گفته میشود بر این اساس دیالوگها و موقعیتهای این فیلم میتواند در اوج شعاری یا کمدی بودن (جدی) باشد، بهره گیری تبریزی از ژانر کمدی برای این فیلم بسیار هوشمندانه بوده، به نظر میرسد تبریزی در به وجودآوری شخصیت (قدرت صمدی) تلاشهای بسزایی کرده است، قدرت به عنوان یک تیپ با رفتاری احمقانه خودش را ندانسته در دامهای مختلف میاندازد تا نماینده مجلس شود این کاراکتر به هیچ وجه کاریکاتوری نمیباشد فقط مصداق غلو شده است، مصداقی که نمونه اش را کم و بیش دیده ایم، مارموز دیالوگ و موقعیت محور است به دلیل محتوای فیلم ما با تیپهای مختلف در موقعیتهای گوناگون سروکار داریم، دیالوگها هم بر همین اساس نوشته شده، سکانس لباس خریدن قدرت و ست کردن کت شلوار با جوراب سفید یک مصداق است یا دیالوگی که به آن مامور انتظامی گشت ارشاد درباره انتخابات و نیاز به حضور مردم یک کنایه تلخ محسوب میشود. فیلم خوب پیش میرود اما از سکانسی که قدرت به ترکیه میرود ریتم افت میکند و در چند سکانس احساس میشود فیلم میخواهد از شعار به شعارزدگی برسد، اگر تبریزی فصل ترکیه و دیالوگهای قدرت به میترا و استفاده ابزاری چند باره از تبلیغ ترامپ را از فیلم حذف میکرد این امکان وجود داشت که فیلم با یک پتانسیل مناسب به پایان میرسید. مارموز ویژگی خاصی در لحن و روایت دارد که نمیشود به این فیلم سخت گرفت، چرا که هدف و نگرش مارموز واقعیتی از سیاستهای جامعه است که البته تبریزی میتوانست در بعضی از سکانسها چگالی این واقعیتها را افزایش بدهد.
این فیلم یک حامدبهداد خوب با باز کنترل شده دارد، بهداد در این فیلم ثابت کرد که او میتواند که یک نقش کمدی را به بهترین شکل ایفا کند و از تکراری بودن خارج شود که البته بازی استاندارد بهداد ربط کامل به هوشمندی و انتخاب تبریزی دارد، مثلا اگر تبریزی برای گیشهای بهتر از رضاعطاران استفاده میکرد شاید نتیجه ی این فیلم طور دیگری میشد و این فیلم به این نتیجه مثبت نمیرسید؛ نمیتوانیم درباره فرم مارموز به قطعیت کامل برسیم چرا که این فیلم یک اثر محتوایی و مضمونی ست که فرم در اینگونه از فیلمها اهمیت چندانی ندارد اما در بخش اجرایی هم تبریزی موفق بوده و توانسته همسان سازی در فرم و محتوا ایجاد کند؛ همانطور که گفته شد مارموز فیلمی دیالوگ و موقعیت محور است، تلاش آیدین سیار سریع در نگارش دیالوگها و چیدمان موقعیتها با موفقیت همراه بوده چرا که سیارسریع برای خلق یک فیلمنامه کمدی سیاسی از عناصری بهره گرفته که مخاطب پسند است. به نظر میرسد کمال تبریزی با ساخت مارموز به سینمای خودش برگشته است دو فیلم قبلی یعنی طعم شیرین خیال یا امکان مینا او را از سینمای خودش دور کرده بود، مارموز فیلمی ست که بعد از تماشای آن راضی از سالن سینما خارج میشویم.
- افشین علیار