داستانی که در فیلم پرویز روایت میشود یک ایده ی بکر است، از آن موضوعاتی است که زمانی خاصی برای فیلم شدنش وجود ندارد. پرویز 10 سال قبل یا 10 سال بعد هم ساخته میشد باز فیلم تاثیر گذاری در فرم و محتوا بود...
گرگ بازی ارزش رفتن به سینما را دارد. در این وانفسای بدون تفکر و دور از نفس سینما که در قالب فیلمهای ضدسینمایی روی پرده میرود دیدن این فیلم بخصوص برای کسانی که از روزمره گی این روزها خسته اند و میخواهند کمی فکرشان را از فشارهای این روزها برهانند پیشنهاد میشود.
شاید اگر چند سال دیگر بخواهیم درباره فیلم چهارراه استانبول حرف بزنیم اولین نکته اشاره به ساختمان پلاسکو باشد نام اول این فیلم هم پلاسکو بوده که بعدا چهارراه استانبول شده...
نکته: نقد نوشتن برای فیلمی مثل کلمبوس یا سایر فیلمهای کمدی که بیشتر به ابتذال یا جفنگ شباهت دارند اهانت به نقد و ادبیات سینمایی محسوب میشود، نگارنده به هیچ وجه در این یادداشت قصد ندارد جز به جز این فیلم را تحلیل کند، هدف این یادداشت به یاد آوری وضعیت نابسامان سینمای ایران است.
حقیقت این است که آن چیزی که در ژانر وحشت ذهن و روان ما را معطوف به خود میکند امری ناشناخته است؛ موضوعی غریب که به ظاهر چندان تجانسی با ما ندارد و گویی از سرزمین و از فضایی دیگر به سوی ما حمله ور میشود. اما در واقع این حس غریب ظاهر موضوع است و سطح عمیقتر آن وقتی برای ما روشن میشود که متوجه بشویم آنچه باعث وحشت و یا حس هراس در ما میشود امر سرکوب شدهای است که از خودآگاه ما دور و به ناخودآگاه ما نزدیک شده است.
سینما جولانگاه خلق واقعیات و توهمات است، سینما را باید در حسی که از بر آن در مخاطب غلیان میکند شناخت. گاهی عاشقانه است؛ گاهی میخنداند؛گاهی طعنه میزند؛گاهی گاهی منزجر میکند؛گاهی هم یکه تاز میشود، خودش را فدا میکند تا پیشرو باشد. فحش میخورد تا در ساحت غلطکی ظاهر شود که جاده صاف کن مسیری خاکی برای عبور و مرور صنعت(بخوانید هنر)ناب باشد.
قصه زمانی که تبدیل به فیلمنامه میشود و فیلمساز میخواهد آن را به تصویر تبدیل کند باید مختصاتِ ساختاری درام را رعایت کند و فیلمنامه نویس نباید تنها به جذابیت مضمون یا موقعیت پردازی لحظهای اکتفا کند...
برادران جلیلوند پس از فیلم موفق «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت» که جوایز متعدد داخلی و بینالمللی را کسب کرد، در دومین تجربه سینماییشان موضوعی را سوژه فیلمشان قرار دادهاند..
شخصا با فروش هیچ فیلمی مشکلی ندارم. همیشه کاسبکارانی هستند که برای ارتزاق بهتر و سرگرم کردن بینندگان برنامههای خاصی دارند و استعداد و شم اقتصادی و موقعیت سنجی و نرخ به روز. مشکل از آنجا شروع میشود که برخی از سازندگان این آثار ژست روشنفکری و دگراندیشی هم میگیرند.
اول از همه باید به بازیگر مرد این فیلم بگویم که منتقدان شمشیر را از رو نبستهاند، شما انگار چشمهایتان را بستهاید که حاضر میشوید در هر فیلم الکنی بازی کنید به چه قیمتی؟ آقای بازیگر مردم و منتقدین شمشیر را از رو نبستهاند قطعا یادتان رفته که همین مردم و منتقدین چقدر برای بازی شما در فیلمهایی که در دههی هفتاد و هشتاد بازی کردید کف زدند و هورا کشیدند، آقای بازیگر شمشیری در کار نیست کمی نقدپذیر باشید.
نکتهی مهم در فیلم جاده قدیم بی طرف بودن فیلمساز است به طوری که در نگاه اول به نظر میآید با فیلمی طرف هستیم که فیلمسازش فمینیست است و قصد دارد از حقوق زنان به شکل و قاعده ی مرسوم دفاع کند،
سوفی و دیوانه پنجمین فیلم مهدی کرم پور پیش از اینکه فیلم سینمایی باشد بیشتر به مستندهای تهران گردی شباهت پیدا کرده است، انگار خط داستانی این فیلم برای خود کرم پور قابل هضم نبوده به همین دلیل اجزای ساختاری فیلمنامه و کارگردانی با ضعف جدی مواجه است.
عرق سرد دومین فیلم سهیل بیرقی اثر مهمی محسوب میشود، چرا؟ فیلمسازش نسبت به فیلم اولش پیشرفت چشمگیری داشته و تلاش کرده فیلمی برای سینما و مخاطب بسازد بیرقی در زمان محدودِ سینما توانسته قصه بگوید...
همانطور که بارها گفته شده فیلمسازان فیلم اولی با نگرشِ قواعد فیلم کوتاه پا به عرصه سینمای بلند میگذارند به طوری که ایده را به خوبی انتخاب میکنند و میتوانند لحنِ مورد نظر هم بدست بیاورند.
قصهگویی و قصهپردازی یکی از مهمترین ارکانِ فیلمسازی ست، زمانی که کارگردان بتواند قصه بگوید و به فیلمنامهاش مسلط باشد میتواند خلاقیت هم چاشنی فیلمش کند و از کارکرد فرم هم بهره بگیرد.