هدیه فروغ: دانش بازیگری انتها ندارد
- شناسه خبر: 62253
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰:۳۰
از بازیگری شروع کنیم، کجا احساس کردید می توانید بازیگر خوبی باشید؟
بعد از فوت پدرم برای تسکین روحم به سمت حرفه ای که پدر دوست داشت آمدم و وقتی وارد شدم به شدت به آن علاقه مند شدم، فکر نمی کنم بازیگر خوبی هستم و همچنان دارم یاد می گیرم، چون دانش بازیگری انتها ندارد و خیلی معدود بازیگری داریم که می توانیم بگوییم واقعا بازیگر هستند.
از شما بیشتر تئاتر دیده ایم، علاقه مندی شما فعالیت در حوزه تئاتر است یا این پیش زمینه ای برای حضور در تلویزیون و سینماست؟
تئاتر را بیشتر دوست دارم و صحنه برای من تداعی کننده زندگی است، با توجه به این موضوع که عشق پدر هم تئاتر بود اما خب تصویر را هم دوست دارم.
چه ویژگی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بپذیرید؟
نقشی که بتواند من را به چالش بکشد و کاراکتر از خودم دور باشد را خیلی دوست دارم، هنوز نقشی که خیلی من را به چالش بکشد پیدا نشده است.
فضا برای رشد جوانها در دنیای تصویر و نمایش چقدر مهیا است؟
فضا اصلا برای کسی که واقعا عشق و دانش این حرفه را دارد خوب نیست، می شود گفت خفقان است و بسیار سخت و مثل همه حرفه های دیگر در ایران نیاز به روابط و پول و… برای دیده شدن است که این موضوع در همه مشاغل وجود دارد.
سختی ها و شیرینی های دنیای بازیگری از نگاه شما چیست؟
خب سختی که خیلی دارد اما سختی آن همراه با لذت است و می شود گفت شغل ملسی است! سختی و تلخی را تجربه می کنید و بعد از به ثمر رسیدن طعم شیرین آن را حس می کنید، دوست دارم این را البته بگویم که یکی از سختی ها این است که کسانی که هیچ علمی راجع به هنر ندارند می آیند سالن می گیرند و پول می دهند به کسی که خاک صحنه خورده و استاد است، خودشان هیچ کاری نمی کنند ولی اسمشان به عنوان کارگردان می خورد!
دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها و برای کدام کارگردان ها بازی کنید؟
در حال حاضر برای من بیشتر نقش مهم است تا اینکه فکر کنم با کدام هنرمند کار کنم، ولی بیشتر دوست دارم کسانی که شناخته شده نیستند را حمایت کنم و این برای من ارزشمند است.
فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟
من دارم مدام تمرین می کنم که در زمان حال زندگی کنم و راجع به آینده فکر نکنم تا هر روز برای من جذاب باشد، بد یا خوب قشنگی اش به این است که سوپرایز شوم، پس مثل آقای اصغر فرهادی پایان این سئوال را باز می گذارم…
گفتگو: عباسعلی اسکتی